دم نقد است مرا کوی مغان باغ بهشت
می کوثر به کف مغبچه حور سرشت
لوح رخسار تو آمد سبقم روز ازل
کلک قدرت چو سواد خط سبز تو نوشت
باده ده زانکه ز هر خانه سوی حق راهست
اگر از گوشه مسجد و گر از کنج کنشت
گر فلک خاک مرا خشت کند نیز خوشست
شاید از دور کند جا به سر خم آن خشت
کار چون کشته درودن بود آن شد دهقان
که درین مزرعه جز دانه انصاف نکشت
زال گردون چه کند جلوه گری ز اطلس چرخ
خوب از حله و افسون نشود زاهد زشت
فانیا از دم رندان شودت دل روشن
که زغال از اثر آتش تیزست انگشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منزل ار یار قرین است چه دوزخ چه بهشت
سجدهگه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت
جای آسایش مشتاق چه هامون و چه کوه
رهزن خاطر عشّاق چه زیبا و چه زشت
عشقبازی نه به بازیست که دانندهٔ غیب
[...]
آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه
که در این مزرعه جز دانهٔ خیرات نکشت
ناف هفته بد و از ماه صفر کاف و الف
که به گلشن شد و این گلخن پر دود بهشت
آنکه میلش سوی حقبینی و حقگویی بود
[...]
ای که بردی تو به خوبی گرو از حور بهشت
مصحف روی تو را خامه تقدیر نوشت
آیتی از ورق حسن تو هر کس که بخواند
سر توحید عیان گشتش و تقلید بهشت
در ازل حق به چهل صبح به مهرت ای جان
[...]
عیب رندان مکن این زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزهسرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب قطنی مکن ای اطلس پاکیزه سرشت
تار او چونکه بپود تونخواهند نبشت
تو اگر توت نسب داری و او گر پنبه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.