کسی که دل ز سر زلف مشکسای تو بست
امید جان به لب لعل جانفزای تو بست
غریب کوی تو شد دل بپرس گه گاهش
چرا که رخت سفر از وطن برای تو بست
نگر تموج خون خواست نقش بند ازل
چه نقش هاست که بر لعل گون قبای تو بست
کشای چشم ترحم به سوی مقتولت
که دیده از چمن دهر از جفای تو بست
به باغ وصل مکن دلکشای بیش ای گل
چو غنچه هر که گره در دل هوای تو بست
چراست پای تو خون مرغ نامه بر گویا
سپهر نامه خونین دلم به پای تو بست
به شام هجر چو پروانه سوختی فانی
مگر که شمع سپاه از پی فنای تو بست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلبستگی به محبوبش صحبت میکند. او میگوید که کسی که به عشق تو دل بسته، امید خود را به زیبایی تو گره زده است. دل او در حسرت دیدار محبوب غریب و دور افتاده شده و از سفر به سوی او یاد میکند. شاعر به نقش و تأثیر زیبایی محبوبش بر دلی که اسیر عشق اوست اشاره میکند و از گوشه چشمی برای ترحم به عاشق رنجیدهاش میطلبد. همچنین، او میگوید که دل عاشق باید از آزارهای محبوب به دور باشد و با توجه به زیباییهای او، دل را خوش نکند. در پایان، احساس سوختن و فنا به خاطر هجران را نمایان میکند و از درد جدایی شکایت میکند. این شعر به زیبایی و احساسات عمیق عاشقانه پرداخته و نشاندهنده تأثیرات عشق بر دل و زندگی فرد است.
هوش مصنوعی: کسی که به زیبایی و جذابیت موهای خوشبو و مشکی تو دل بسته است، امیدش به زندگی و جانش به لبهای دلربای تو گره خورده است.
هوش مصنوعی: دل من بسیار دور از خانه و دیار خود شده است. بپرس از زمان و مکانی که چرا برای تو، من سفر را آغاز کردهام و از وطن خداحافظی کردهام.
هوش مصنوعی: نگاه کن چگونه تلاطم خون در اعماق وجود، در اصل به چه طرحهایی پرداخته است که بر پارچه سرخ قبای تو نقش بستهاند.
هوش مصنوعی: این شعر به درخواست و تمنا برای نشان دادن توجه و رحمت به کسی اشاره دارد که با عشق و آرزو در دلش جای دارد. شاعر از طرفی بیان میکند که دیده و چشمش به خاطر ظلم و بیرحمیِ زمانه به کسی که در دل دارد، بسته و به او توجهی نمیکند. در واقع، این بیت به عمق عشق و درد ناشی از جدایی و فقدان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای گل زیبا، دل خود را به باغ وصال نرسان، زیرا هر کسی که در دل خود عشق تو را به گره زده، مانند غنچهای خواهد بود.
هوش مصنوعی: چرا پای تو خونین است، ای کسی که مانند مرغی پیامآور هستی؟ آسمان نیز نامهای را که حاوی غم و خون دل من است، به پای تو گره زده است.
هوش مصنوعی: ای شب هجر، مانند پروانهای سوختی، آیا جز این است که شمعی از میان سپاه، برای به یاد تو در حال سوختن است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست
گشادِ کارِ من اندر کرشمههای تو بست
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند
زمانه تا قَصَبِ نرگس قبای تو بست
ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود
[...]
چو نقشبند ازل نخل دلربای تو بست
دل شکسته عشاق در هوای تو بست
پی عبادت صاحبدلان دوصد محراب
به جلوه گاه بتان نعل بادپای تو بست
تنت ز بستن بند قبا گرفت آزار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.