گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

بهر عمر جاودان شد هر که را چیزی سبب

خضر را آب حیات و رند را آب عنب

گفته‌ای یک تیره شب تا روز همدم باشمت

تیره‌تر از روز هجر ما نباشد هیچ شب

معنی مجموعه خوبی بخط و روی تست

دفتری را خوب در یک صفحه کردی منتخب

در ملامت صد چو یوسف بنده ات شد ای حبیب

چون تویی کان نمک چون سازمت یوسف لقب!

باعث عیش است هر چ از درد دارد چاشنی

گریه روز وصال آرد بغمنا کان طرب

گرچه وصل دوست را کس از طلب کردن نیافت

لیک آن کو یافت بود از زمره اهل طلب

کی عجب باشد تعجب از خواص باده ام

آب کش خاصیت آتش برد باشد عجب

حالت مجنون کجا فهمند جز اهل جنون

زانکه قول خود بقانون خرد دارد عرب

رسم جور یار را فانی سبب از ما مپرس

نیست چون اهل فنا را رسم پرسیدن سبب

 
 
 
فرخی سیستانی

دوست دارم کودک سیمین‌برِ بیجاده لب

هر کجا زیشان یکی بینی مرا آنجا طلب

خاصه با روی سپید و پاک چون تابنده روز

خاصه با موی سیاه و تیره چون تاریک شب

هر که را زینگونه باشد ماهرویی مشکموی

[...]

ناصرخسرو

بر من بیچاره گشت سال و ماه و روز و شب

کارها کردند بس نغز و عجب چون بلعجب

گشت بر من روز و شب چندانکه گشت از گشت او

موی من مانند روز و روی تو مانند شب

ای پسر گیتی زنی رعناست بس غرچه فریب

[...]

قطران تبریزی

دارد آن وشی رخ و وشی برو وشی سلب

رادگاه غمزه چشم و زفت گاه بوسه لب

لؤلؤ لالا شرا از لاله نعمان صدف

لاله نعمانش را از عنبر سارا سلب

چشم او مخمور و من خوردم بجام مهر می

[...]

مسعود سعد سلمان

جام همچون کوکبست از بهر آن تابد به شب

لاله همرنگ میست از بهر آن دارد طرب

جام می خوردست بی حد ز آتش خندیدست لب

از طبیعت در بدن خونست قوت را سبب

سنایی

ای که چون اندر بنان آری قصب هنگام نظم

صدر چرخ ثانی از فضل تو پندارم قصب

کوکب معنی تو در سیر آوری بر چرخ طبع

وانگه از نوک قصب روز اندر آمیزی به شب

در یکی بیتت معانی روشنی دارد چنانک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه