گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

ساقی حیات بخشد چون باد نوبهاران

چون ابر رخت هستی کش سوی کوهساران

خاطر سخن شنو کن دفتر به می گرو کن

در طور فقر نو کن آئین کامکاران

باد از مسیح دم زد لاله به که علم زد

خوش باد کو قدم زد آنسو به خیل یاران

می کن به می پرستی دیوانگی و مستی

کو شو ز رنگ هستی شرمنده هوشیاران

ز هاد را نشانه در محنت زمانه

از باده مغانه خوش وقت میگساران

بودم به روز خرم وز روزگار بی غم

کو ای رفیق همدم آن روز و روزگاران

فانی بود به شیون کز دور چرخ پر فن

هم دوست گشت دشمن هم جمله دوستداران

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
امیر معزی

ای شاه تاج‌داران وی تاج شهریاران

گردون کامکاری خورشید کامکاران

گر عید روزه‌داران بر خلق هست فرخ

دیدار توست فرخ بر عید روزه‌داران

جز تو جلال دولت نامد زپادشاهان

[...]

سعدی

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران

هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد

داند که سخت باشد قطع امیدواران

با ساربان بگویید احوال آب چشمم

[...]

سیف فرغانی

از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران

چون برگلست شبنم چون بر شکوفه باران

در صحبت رقیبان هست آن نگار دایم

شمعی بپیش کوران گنجی بدست ماران

ای جمله بی تو غمگین چون عندلیب بی گل

[...]

صائب تبریزی

اشکی که از ندامت ریزند باده خواران

شیرازه نشاط است چون رشته های باران

ایام خط مگردید غافل ز گلعذاران

کاین سبزه همعنان است با ابر نوبهاران

تخمی است پوچ در خاک، خونی است مرده در پوست

[...]

یغمای جندقی

تفریق جسم و جان است بدرود دوستداران

با آتش جدائی باد است پند یاران

دل دجله دیده دریا برق آه و اشک باران

بگذار تا بگرئیم چون ابر در بهاران

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه