در خرابات مگو کام چه خواهد بودن
در رخ مغبچه و جام چه خواهد بودن
ساقیا جام می آغاز بکن چون کس را
نیست معلوم که انجام چه خواهد بودن
صبحدم جام چو خورشید به دستم ده ازانک
روشنم نیست که تا شام چه خواهد بودن
ایکه گویی ز کف ساقی گلچهره مگو
چه بود جز می گلفام چه خواهد بودن
جام می خواه که یک لحظه به کامی برسی
دانی آخر که بناکام چه خواهد بودن
من دعا گویم و گوید که مرادت چه بود
به جز از یک دو سه دشنام چه خواهد بودن
گویی از کعبه خیالت چه بود ای فانی
جز سوی کوی تو اسلام چه خواهد بودن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل بیانگر حالاتی از زندگی است که در آن شاعر به لحظهها و ناپایداریهای آن میپردازد. وی به ساقی میگوید که نباید درباره آینده و عواقب زندگی صحبت کرد، زیرا هیچ کس نمیداند سرانجام چه خواهد شد. او از لحظهی حال لذت میبرد و میخواهد که جام می را پر کند تا در آن لحظه شادی کند. شاعر به این نکته اشاره میکند که در نهایت همه چیز به گذر زمان و تقدیر بستگی دارد و هرچه دیگران از او بپرسند، او تنها به لذت کنونی فکر میکند. در نهایت، او نشانههایی از ایمان و عشق به معشوق را در کلامش مییابد و به این نتیجه میرسد که زندگی پر از ناپایداری و تغییرات است.
هوش مصنوعی: در میخانه صحبت نکن که چگونه زندگی خواهی کرد، چون نتیجهاش به چهره دختر شراب و جام بستگی دارد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شروع کن به پر کردن جام می، زیرا هیچکس نمیداند که پایان کار چگونه خواهد بود.
هوش مصنوعی: صبح زود یک جام به دستم بده، چون نمیدانم تا غروب چه برسرم خواهد آمد.
هوش مصنوعی: ای کسی که میگویی ساقی زیبارو چه چیزی غیر از شراب خوشبوی گل خواهد بود، چه در آینده خواهد بود.
هوش مصنوعی: به یک فنجان شراب احتیاج داری تا لحظهای خوشی و لذت را تجربه کنی، چون میدانی که سرنوشت چه عواقبی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: من دعا میکنم و او میگوید که خواستهات چه است به جز چند تا دشنام، چه چیزی میخواهی؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که وجود تو برای من از هر چیزی مهمتر است و تنها چیزی که ارزش دارد، نزدیکی به توست. چه فرقی میکند که شخصی مسلمان باشد، اگر تنها هدفش تو نباشی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن؟
تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن
غم دل چند توان خورد؟ که ایام نماند
گو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن؟
مرغ کمحوصله را گو غم خود خور که بر او
[...]
زهد ما با می گلفام چه خواهد بودن؟
آبروی خرد خام چه خواهد بودن؟
گر شود نیم نفس فرصت بال افشانی
انتقام قفس و دام چه خواهد بودن؟
ابر دامن کش و گلشن خوش و ساقی ست کریم
[...]
چند گویی که سرانجام چو خواهد بودن
جرم یک بنده ی بد نام چه خواهد بودن
حالیا قسمت ما بیخودی و مستی بود
کس چه داند که سرانجام چه خواهد بودن
میرسد پیکی و از کوی کسی میآید
[...]
فخرت ای جم بجز از جام چه خواهد بودن
ور ندانی که سرانجام چه خواهد بودن
گر در ایام جوانی نکنی عیش مدام
پس تو را حاصل ایام چه خواهد بودن
دیدم آن دانه خال تو و دام خم زلف
[...]
چه بد آغاز وسرانجام چه خواهدبودن
ثمر صبح اثر شام چه خواهد بودن
بودم اول به کجا میروم آخر به کجا
ماحصل از من گمنام چه خواهدبودن
جان به تن نالدم آری به جز از این کاری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.