عکس رخسار چو بر ساغر صهبا فکنم
گونه ای زردوشی در می حمرا فکنم
ای گدایان در میکده همت که به جهد
خویشتن را اگر از صومعه آنجا فکنم
وه که آن مغبچه پروا نکند گر خود را
بر در دیر ز ایوان مسیحا فکنم
اهل دین تو به دهندم ز می ایدل چه عجب
خویش را گر به میان مغ و ترسا فکنم
دل واله شده چون بید بلرزد هر گه
چشم بر جلوه آن قامت رعنا فکنم
فانی آن صید شد از دست چه سود ار خود را
سگ دیوانه صفت جانب صحرا فکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار شاعر به زیبایی و جذابیت چهره معشوق اشاره میکند و میگوید که اگر آن را مانند شراب در میکده بگذارد، زیبایی او برای دیگران قابل مشاهده خواهد بود. او از گدایان میخواهد که در میکده تلاش کنند تا خود را از صومعهها رها کنند و به آنجا بپیوندند. همچنین به نظر میرسد او از بیاحتیاطی معشوق خود نگران است که ممکن است به آسانی از در دیر چشمپوشی کند. شاعر همچنین به تمسخر اهل دین میپردازد که به میپرستی تمایل دارند و نگران نیستند که خود را در نهایت میان مغها و ترساها بیابند. دل او به شدت تحت تأثیر زیبایی معشوقش است و میلرزد. در نهایت، او دربارهی فقدان فرصتی که از دست رفته میگوید و به صورت استعاری خود را به سگ دیوانهای تشبیه میکند که در صحرا سرگردان است.
هوش مصنوعی: اگر تصویری از چهرهام را بر جام شراب بیفکنم، به گونهای از زردوشی در شراب سرخ میافکنم.
هوش مصنوعی: ای گدایان، در میکده تلاش کنید که اگر با کوشش خود، بتوانید خود را از صومعه خارج کنید، این کار را انجام دهید.
هوش مصنوعی: آخ، آن دختر زیبا بیتوجه است، حتی اگر خود را بر در کلیسا بیندازم، هیچ اهمیتی نخواهد داد.
هوش مصنوعی: اهل دین هنوز هم مشغول نوشیدن شراب هستند، پس چه جای تعجب دارد اگر من هم به صومعهها و مکانهای غیرمتعارف بروم و با مغها و ترساها هم نشین شوم؟
هوش مصنوعی: دل من مثل بید در مقابل زیبایی آن قامت دلربا میلرزد و هر بار که به او نگاه میکنم، تمام وجودم به لرزه درمیآید.
هوش مصنوعی: اگر آن شکار از دست رفته باشد، چه فایدهای دارد که خود را مانند سگی دیوانه به بیابان بیفکنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیده دریا کُنَم و صبر به صحرا فِکَنَم
وَاندر این کار دلِ خویش به دریا فِکَنَم
از دلِ تنگِ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گُنَهِ آدم و حوا فکنم
مایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
[...]
به که بردیده گستاخ تمنا فکنم
پرده ای کز رخ آن آینه سیما فکنم
خوش نشین نیست چنان جوهر بینایی من
که به هر آینه رو طرح تماشا فکنم
بی تو گر چشم به رخسار بهشت اندازم
[...]
یاد مهدی چه کنم صبر به صحرا فکنم
و اندرین کار دل خویش به دریا فکنم
دیده دریا کنم از خون جگر در شوقش
راز سربسته خود را به خدا وافکنم
مایه خوشدلی آنجاست که دلداری هست
[...]
من به هر حیله بُوَد مقصد خود صاف کنم
به خوانینِ خراسان دو تلگراف کنم
وعده از جانب شَه رتبه و الطاف کنم
دست خطی دو سه بر قاین و بر خواف کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.