هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا
زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا
خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت
عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا
پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می
از گریبان هر دم افتد چاک تا دامان مرا
خرقه در هجر بتی شد رهن می بنگر که زد
باده و عشق از لباس عافیت عریان مرا
گر به گرداب می افتادم مرا نبود گنه
هست این سرگشتگی از گردش دوران مرا
بحر عصیان از بلندی کرد پستم زانکه زد
بر زمین از آسمان هر موج این طوفان مرا
سازم از لوث ریا غسل طریق ای پیر دیر
چون فقیه آید درون خم کنی پنهان مرا
خواب دیدم کآب کوثر میخورم از دست حور
فیض می از دست ساقی ده دوصد چندان مرا
فانیا راه فنا هر چند مشکل بود شد
قطع آن ز افکندن بار خودی آسان مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تضاد بین روحانیات و لذات دنیوی اشاره میکند. او میگوید که در دیر (مکانی مذهبی) تحت تأثیر موانع و آفتها قرار دارد و نمیتواند از جاذبههای عشق و میخواری فرار کند. خانه دل او با تقوی ساخته شده، ولی جذبههای ساقی و شراب او را ویران میکند. شاعر از دردی میگوید که در اثر عشق و می به جانش افتاده است و این سرگشتگی نتیجه گردش زمان است. او در تلاش است تا از ریا و نفاق دوری کند و میخواهد به خلوص برسد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که رسیدن به آرامش از رها کردن بار خودخواهی و هوی و هوس آسانتر است.
هوش مصنوعی: در هر لحظه در میخانه، خطر جانی برای من وجود دارد و نمیتوانم از کوچهی میپرستان به راحتی بگذرم.
هوش مصنوعی: دل من با تقوا و پرهیزکاری آباد و آبادان بود، اما به واسطه فریبندگیهای ساقی و فراوانی شراب، ویران و خراب شد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم زهد و دوری از دنیا را پنهان کنم، وقتی که در هر لحظه آشوب شراب سبب میشود که دامن من به خاک بیفتد.
هوش مصنوعی: در دوری و جدایی معشوق، لباس راحتی و آرامش من به حالتی ناپسند و زشت درآمده است. بنگر که شراب و محبت چگونه مرا از لباس عافیت و آسودگی نیز عریان کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر به گردابی میافتادم، تقصیری نداشتم. این گمراهی و سرگشتگی من به خاطر چرخش زمان است.
هوش مصنوعی: عصیان و تمرد به من آسیب زده و مرا به پایین کشیده است، زیرا هر موج این طوفان مرا به زمین زد.
هوش مصنوعی: من از آلودگی ریا و ظاهر سازی پاک میشوم، ای عارف کهن. چون فقیه درون این محفل بیاید، مرا به طور پنهانی خم کن.
هوش مصنوعی: در خواب دیدم که از دست حوری، آب کوثر مینوشم و از لطف ساقی، به من بهرهای دو چندان میدهد.
هوش مصنوعی: هر چند رسیدن به فنا و نابودی دشوار به نظر میرسد، اما با رها کردن خویش و خودخواهی، میتوان به سادگی این مسیر را پیمود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا
زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا
سرومن آغشته در اشک جگرخون من است
فارغم گر باغبان نگذاشت در بستان مرا
نیست فرقی در میان شخص من با سایه ام
[...]
ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا
جان و دل پر درد دارم هم تو در من مینگر
چون تو پیدا کردهای این راز پنهان مرا
ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک
[...]
مدتی گردون ز غیرت داشت سرگردان مرا
زانک در دانش مزید یافت بر اقران مرا
منت ایزد را که باز از ظلمت حرمان چو خضر
رهنما شد بخت سوی چشمه حیوان مرا
بودم اندر تیه حیرت مدتی همچون کلیم
[...]
ای سکندر دولتی کاوصاف لطفت دم به دم
میگشاید از زبان، صد چشمه حیوان مرا
تا قضا بستان سرای دولتت را ساخت، ساخت
بلبل دستان سرای آن سرا بستان مرا
در زمانت ابر میگوید به آواز بلند
[...]
ز آتشینرویی جدا میافکند دوران مرا
چون شرر البته خواهد کشت این هجران مرا
کاش خون دیده بنشاند غبار هستیم
چند دارد گرد باد آه سرگردان مرا
آنچنین از دیده مردم نمیکردم نهان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.