گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

صبح رندان صبوحی در میخانه زدند

در خرابات مغان ساغر مستانه زدند

می رنگین به خم عشق که بد مالامال

دوره کرده قدح و جام به پیمانه زدند

رازهایی که شنیدن نتوانست ملک

می ز پیمانه بآن نکته و افسانه زدند

چونکه من دیر رسیدم به لبم یکجرعه

ریخته دم به دم و طعنه جرمانه زدند

شکر باری که ازان باده نماندم محروم

که دران انجمن آن زمره فرزانه زدند

ز آتش شمع نه تنها دل پروانه بسوخت

کاتش شمع هم از شعله پروانه زدند

دل عشاق فتادند بخاک ره دیر

طره مغبچگانرا ز چه رو شانه زدند

خوشم از شادی طفلان پریوش گرچه

سنگ بیداد و ستم بر من دیوانه زدند

فانیا بیش مکن ناله ز ویرانی ازانک

گنج معنی طلبان خیمه به ویرانه زدند