نقد جان در میکده آرند قوت جان برند
جانفشان آنجا قدم نه کانچه آرند آن برند
چون روم در میکده با خرقه زهد و ورع
دیگرم زانجا بصد دیوانگی عریان برند
این چنین کز تیرباران بلا گشتم هلاک
صد سپه بهر خدنگ از خاک من پرسان برند
دل ربایان بیدلان را دل به دشواری دهند
لیک هر کامی که دل خواهد برد آسان برند
گر بود خوبان دوران را سر خون ریختن
سر بسر تعلیم ازان سر فتنه خوبان برند
جان ز چشم او نهان بردم ز لعل جانفزاش
زانکه هر جا دزد باشد نقد را پنهان برند
تا که ویران گشت فانی بین که معماران صنع
چون کنند آباد جایی خاک ازان ویران برند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.