از فراقت رنج بی اندازه بر جانم رسید
بر دلم درد آنچه کردن شرح نتوانم رسید
وه که نتوان دوخت چاک پیرهن بر زخم زار
زانکه صد بار از گریبان تا به دامانم رسید
پیکرم گشته گلستان جنون از خون و زخم
سنگ ها کز کودکان بر جسم عریانم رسید
ز آه و اشکم نی زمین بلک آسمان شد هم ز جای
آفرینش را چهار بنگر ز طوفانم رسید
ای مسلمانان یکی گفتن نیارم از هزار
آنچه بر اسلام و دین زان نامسلمانم رسید
از ملالت های حسنش بود لرزان جان و دل
بر دل و جان آنچه زو بودی خطر آنم رسید
جام دورم ساقیا برتر ز دیگر عاشقان
زانکه رنج پر ز عشق و اهل دورانم رسید
هر گه اندر وادی هجرت نشاط آمد به دل
کاروان غم پیاپی زان بیابانم رسید
دم مزن از وصل فانی شکرها آور به جای
کز خیال دوست مقصود دلت دانم رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.