گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

سیم خوش باشد که سازی با حریف ساده خرج

لیک غیر آنچه خواهد شد به نقل و باده خرج

قلب روی اندود من خرج سگان یار شد

وه چه سازد این دم این راز دل از کف داده خرج

ما و عریانی و سر بر خاک ماندن ای حریف

بهر می چون گشت وجه خرقه و سجاده خرج

شیخ سیم وقف را با می نداد اما خرید

کفش و دستار و عصا بودست مرد لاده خرج

یک قدم نه گرچه رندان مفلسند ای مغبچه

هستشان لیکن ز نقد دین و دل آماده خرج

نقد جان شد یک درم وابستگان سیم را

نیست یک جو گنج قارون گر کند آزاده خرج

جوهر جان خرج فانی شد چو مهمان گشت یار

آنچه دارد می‌کند درویش کار افتاده خرج

 
sunny dark_mode