بد نمیآید هلاک دوستان خوب مرا
ذرهیی میل محابا نیست محبوب مرا
شرم رویش خلق را منع از تماشا میکند
کس ندیدهست و نبیند ماه محجوب مرا
ذرهوارم دل ربود از دست مهر آفتاب
عاقبت جایی کشد سررشته مجذوب مرا
دست بر تیغش زدم از من بهجان رنجید و رفت
با وجود آنکه میدانست مطلوب مرا
استخوانم طعمهٔ زاغ و زغن شد در فراق
آن مسیحا گو نظر کن صبر ایوب مرا
بیشتر شد از نسیم وصل آشوب دلم
بوی پیراهن بلا گردید یعقوب مرا
چون فغانی چند حرفی درد دل خواهم نوشت
گرچه او پروا نخواهد کرد مکتوب مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به ابراز احساسات عمیق خود نسبت به عشق و دوستی میپردازد. او از فقدان و دوری محبوب خود رنج میبرد و به زیبایی و شکوه محبوب اشاره میکند که موجب شرم و عدم توانایی دیگران در نظاره اوست. شاعر بیان میکند که عشقش او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و در حالتی از سرگشتگی و درد به سر میبرد. او با شجاعت به یادآوری رنجهای خود میپردازد و حتی در فراق محبوب خود به نوعی به صبر ایوب تشبیه میکند. نهایتاً، او قصد دارد احساساتش را در قالب نامهای به معشوق بنویسد، هرچند میداند که محبوبش به آن توجهی نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: به نظر نمیرسد که هلاک شدن دوستان خوب من چیز بدی باشد، زیرا محبوب من حتی ذرهای هم از این موضوع نگران نیست.
هوش مصنوعی: روی شرماگین او هیچکس را جرئت تماشا نمیدهد؛ کسی تاکنون او را ندیده و نخواهد دید، مانند ماهی مخفی که پشت ابر پنهان شده است.
هوش مصنوعی: من به اندازه یک ذره از عشق و گرمای آفتاب به شدت جذب شدهام و در نهایت به جایی خواهم رسید که این جذبه و پیوند عمیق مرا به سمت خودش میکشاند.
هوش مصنوعی: من با دست خودم به تیغ او زدم، او از من دلگیر شد و رفت، با اینکه میدانست من او را میخواهم.
هوش مصنوعی: بدن من اکنون در اختیار پرندگان قرار گرفته و به عنوان غذا برای آنها شده است. این وضعیت به دلیل دوری و جدایی از آن شخص خاص است که مانند مصلح و نجاتدهندهای برای من میباشد. حالا به صبر و تحمل من، که شبیه صبر ایوب است، توجه کن.
هوش مصنوعی: احساس من به خاطر وصل شدن به معشوق، شدیدتر و آشفتهتر شده است. بوی پیراهن بلایی که یعقوب از آن رنج میبرد به سراغ من آمده است.
هوش مصنوعی: میخواهم چند کلمه از دلخوشیها و غمهای خود بنویسم، هرچند که او اهمیتی به نامهام نخواهد داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شرم میآید ز قاصد طفل محبوب مرا
بر سر راهش بیندازید مکتوب مرا
دست پرورد توام ای عشق، پاس من بدار
هرکه بیند از تو میداند بد و خوب مرا
فرصتت بادا که میباید ستمکاری چنین
[...]
التفاتی نیست با امید مطلوب مرا
مرحمت با یاس باشد، خوی محبوب مرا
تا به حال من کند اندیشه های باطلش
پیش او در آتش اندازید مکتوب مرا
زان حجاب افتاد و زین عم خانه می ناید برون
[...]
از نظر یک لحظه دوری نیست محبوب مرا
پیرهن از پردهٔ چشم است یعقوب مرا
تار و پود بوی پیراهن رسا افتاده است
شکوه از هجرانِ یوسف نیست یعقوب مرا
کعبهٔ مقصود را آغوشِ محرم حلقه است
[...]
رغیرتم پوشیده از چشم بدان، خوب مرا
داده جا در پرده دل طفل محجوب مرا
مدعی بر خویش میپیچد چو مکتوب از حسد
ناگرفت از دست قاصد یار مکتوب مرا
عکس رویش را زچشم آیینه دل جذب کرد
[...]
خوب نبود آشنایی با بدان خوب مرا
طالب غیری نباید بود مطلوب مرا
نام بیدردان به تقریب شکایت بردهام
بیسبب خواهان نباشد یار مکتوب مرا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.