بر در صومعه هر بوالهوسی می آید
کی چو من رند قدح نوش کسی می آید
جان به لب آمده ای کاش که جانان برسد
بر سر من که هنوزم نفسی می آید
مرغ دل در قفس سینه من چند طپد
بشنو نالهٔ او کز قفسی می آید
خاکروب در میخانه از آنم که در آن
هردم از مغبچگان تازه رسی می آید
شمع رخسار تو چون مشعل طور افروزد
صد چو موسی به امید قبسی می آید
بی پر و بال زدن شهره آفاق شدن
کار عنقاست نه از هرمگسی می آید
عنبرافشان شده چون زلف بتان باد صبا
مگر از جانب معشوق کسی می آید
از جهان دست بیفشان و در این بحر ببین
کشتی چرخ به چشم تو خسی می آید
محمل بار گذشت و نرسیدیم اشراق
پس چه حاصل که صدای جرسی می آید



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریادرسی میآید
زآتش وادی ایمن نه منم خُرّم و بس
[...]
باز ازین راه صدای جرسی میآید
گویی از منزل معشوق کسی میآید
دم صبح از نفس باد صبا مُشکین شد
همدمی میرسد و همنفسی میآید
چشم بد دور ز شاخ شجر وادی طور
[...]
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که زانفاس خوشش بوی کسی می آید
دعوی عشق ز هر بوالهوسی میآید
دست بر سر زدن از هر مگسی میآید
اوست غواص که گوهر به کف آرد، ورنه
سِیْرِ این بحر ز هر خار و خسی میآید
از دل خسته من گر خبری میگیری
[...]
مژده ای دل که مسیحانفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که من
زدهام فالی و فریادرسی میآید
کس ندانست که منزلگه آن دوست کجاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.