گنجور

 
اشراق بیرجندی

آنکه دهد به عاشقان گریهٔ های های را

داده بلعل گلرخان خندهٔ دلگشای را

گردش چشم یار بین فتنه روزگار بین

چون که به عشوه آورد نرگس سرمه سای را

آینه ایست جام می چهره نمای عالمی

در کف میکشان نگر جام جهان نمای را

نالهٔ دل از این جرس میشنوی ز کاروان

ورنه کجاست این اثر زمزمه درای را

در چمن سخن بسی مرغ سخن سرا بود

چون تو ندیده ام دگر بلبل خوشنوای را

 
 
 
حسابداری شخصی تدبیر - پیامک‌هاتو تراکنش کن!
بابافغانی

ای سر نامه نام تو عقل گره گشای را

ذکر تو مطلع غزل طبع سخن سرای را

آینه وار یافته یکنظر از جمال تو

دل که فروغ میدهد جام جهان نمای را

نسخه ی سحر سامری کاغذ توتیا شود

[...]

محتشم کاشانی

حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را

سلسله بگسلم ز پا عقل گریزپای را

کو دلی و دلیرئی کز پی رونق جنون

شحنهٔ ملک دل کنم عشق ستیزه رای را

کو جگری و جراتی کز پی شور دل دگر

[...]

شیخ بهایی

ای ز تو قوت بیان نطق سخن سرای را

وی ز تو عقده ها بدل عقل گره گشای را

در طلب تو چون کند طی مکان عشق دل

هم سفری کجا رسد عقل شکسته پای را

محمل راه عشق را دل زفغان درای شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شیخ بهایی
نظیری نیشابوری

گر به سخن درآورم عشقِ سخنسرای را

بر بر و دوش سر دهی گریهٔ های و های را

گل به خزان شکفته شد وین دل بسته وا نشد

در بن ناخن است نی بخت گره گشای را

نی ز رهی خبر دهم نی به دلی اثر کنم

[...]

صائب

ای ز تو شور در جگر کلک شکر نوای را

رشته آه در گره فکر گرهگشای را

سرو ریاض مغفرت آه ندامت است و بس

تا به که مرحمت کند عشق تو این لوای را

تا نکند سعادتش مست غرور، قسمتت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه