گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عراقی

ناگه از میکده فغان برخاست

ناله از جان عاشقان برخاست

شر و شوری فتاد در عالم

های و هویی از این و آن برخاست

جامی از میکده روان کردند

در پیش صد روان، روان برخاست

جرعه‌ای ریختند بر سر خاک

شور و غوغا ز جرعه‌دان برخاست

جرعه با خاک در حدیث آمد

گفت و گویی از این میان برخاست

سخن جرعه عاشقی بشنید

نعره زد و ز سر جهان برخاست

بخت من، چون شنید آن نعره

سبک از خواب، سر گران برخاست

گشت بیدار چشم دل، چو مرا

عالم از پیش جسم و جان برخاست

خواستم تا ز خواب برخیزم

بنگرم کز چه این فغان برخاست؟

بود بر پای من، عراقی، بند

بند بر پای چون توان برخاست؟

 
sunny dark_mode