باز مرا در غمت واقعه جانی است
در دل زارم نگر، تا به چه حیرانی است
دل که ز جان سیر گشت خون جگر میخورد
بر سر خوان غمت باز به مهمانی است
چون دل تنگم نشد شاد به تو یک زمان
باز گذارش به غم، کو به غم ارزانی است
تا سر زلفین تو کرد پریشان دلم
هیچ نگویی بدو کین چه پریشانی است؟
از دل من خون چکید بر جگرم نم نماند
تا ز غمت دیدهام در گهر افشانی است
آه! که در طالعم باز پراکندگی است
بخت بد آخر بگو کین چه پریشانی است
رفت که بودی مرا کار به سامان، دریغ!
نوبت کارم کنون بی سر و سامانی است
صبح وصالم بماند در پس کوه فراق
روز امیدم چو شب تیره و ظلمانی است
وصل چو تو پادشه کی به گدایی رسد؟
جستن وصلت مرا مایهٔ نادانی است
خیز، دلا، وصل جو، ترک عراقی بگو
دوست مدارش، که او دشمن پنهانی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و ناراحتی عمیق شاعر است که از فقدان و جدایی رنج میبرد. او به سختی در دل خود را به زاری نشان میدهد و به یاد کسی میافتد که برایش عزیز بوده است. شاعر احساس میکند که دلش از درد و غم پر شده و در حالی که به یاد آن شخص میافتد، دوباره به مهمانی غم دعوت میشود. او از پریشانی و سردرگمی خود در عشق صحبت میکند و حس میکند که بختش بدشگون است. در نهایت، او به دیگران هشدار میدهد که دوستی که گمان میرود نزدیک است، در واقع ممکن است دشمنی پنهانی باشد. این مجموعه احساسات نشاندهنده عمق درد و ناامیدی شاعر در عشق و زندگی است.
هوش مصنوعی: باز مرا در غمت، واقعهای است که در دل زارم به وجود آمده. نگاهی به حالتم بینداز تا ببینی در چه حالتی گرفتار شدهام و چه مقدار حیرت و سردرگمی دارم.
هوش مصنوعی: دلی که از درد و رنج خسته شده، تنهایی و غم را تحمل میکند و هنوز هم به خاطر عشق و یاد تو به جمع کردن خاطرات و احساساتش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی دل من به تنگی میآید، نمیتوانم برای یک لحظه هم شاد باشم. غم و اندوه به سراغم میآید و برای من غم ارزانتر و نزدیکتر از شادی است.
هوش مصنوعی: وقتی که موهای تو دلم را به هم ریخت، هیچ نگویی به او که این چه بینظمی و آشفتگی دارد؟
هوش مصنوعی: از دل من خون رفته و بر جانم تاثیری نمانده است. غم تو به قدری است که اشکهای من مانند مروارید میریزد.
هوش مصنوعی: ای کاش میدانستم چرا در سرنوشت من همیشه ناامیدی و بینظمی وجود دارد. واقعاً این وضعیت پریشانی و تزلزل چیست که دچارش شدهام؟
هوش مصنوعی: رفت که تو باعث ساماندهی و نظم کارهایم بودی، افسوس! حالا نوبت کار من در شرایطی آشفته و بینظمی قرار دارد.
هوش مصنوعی: صبح وصالم در پس کوه فراق باقی مانده و روز امیدم مانند شب تاریک و ظلمانی است.
هوش مصنوعی: وقتی وصال تو مانند پادشاهی است، پس چطور ممکن است یک گدا به آن دست یابد؟ این که من به دنبال وصال تو هستم، نشانهای از نادانی من است.
هوش مصنوعی: برخیز ای دل، به دنبال وصال برو و از عراقیها بپرهیز، چرا که آنها را به عنوان دوستان قبول نکن، زیرا که آنها دشمنانی در لباس دوست هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صحبت جانان من مجلس روحانی است
مفرش خاک درش مسند سلطانی است
لایق هر عاشقی نیست غم عشق او
شادی جان کسی کو به غم ارزانی است
مایهٔ دکان جان درد دل است ای عزیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.