چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر در من نگه کردی نگارم
بدیدی گر فراقش چونم آخر
بپرسیدی دمی حال فگارم
نکرد آن دوست از من یاد روزی
به کام دشمنان شد روزگارم
چرا خواهد به کام دشمنانم
چو میداند که او را دوست دارم؟
عزیزی بودم اول بر در او
عزیزان، بنگرید: آخر چه خوارم؟
فرو شد روز من بیمهر رویش
چو شب تیره شده است این روزگارم
نه دلداری که باشد مونس دل
نه غمخواری که باشد غمگسارم
نمیدانم که دامان که گیرم؟
که تا از جیب محنت سر برآرم
عراقی، دامن غم گیر و خوش باش
که هم با تو درین تیمار یارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از فراق و دوری محبوب خود میگوید و ابراز غم و اندوه میکند. او به این نکته اشاره دارد که اگر محبوبش حال او را میدید، شاید حالش تغییر میکرد. شاعر احساس میکند که روزگارش به خاطر جدایی از دوستش به کام دشمنانش گذشته و دیگر هیچ کسی برای دلجویی از او نیست. او در تنهایی خود به دنبال تسلی و آرامش میگردد، اما از نبود محبت و دلسوزی گلهمند است. در انتها، او از غم و اندوه خود برای دوستش میگوید و پیشنهاد میکند که در این درد و رنج با هم بودن را حفظ کنند.
هوش مصنوعی: چقدر روزگارم خوب و شیرین بود اگر محبوبم به من توجه میکرد.
هوش مصنوعی: اگر جداییاش را ببینی، آخرش از من بپرس که حال و روز دردناکم چگونه است.
هوش مصنوعی: دوستم هیچگاه به یادم نیفتاد و روزگارم به نفع دشمنانم تغییر کرد.
هوش مصنوعی: چرا باید به خواستهی دشمنانم عمل کند در حالی که میداند من او را دوست دارم؟
هوش مصنوعی: در ابتدا من شخص مهمی بودم و در جمع عزیزان او مورد توجه قرار داشتم، اما اکنون به چه اندازه بیارزش و پست شدم!
هوش مصنوعی: روز من بدون محبت و چهره محبوبم به شدت تیره و تار شده است، مثل شبی که هیچ نوری ندارد و این حال و روز من در این زمانه چنین است.
هوش مصنوعی: نه کسی هست که دل را آرام کند، نه کسی که در غمها همدردی کند.
هوش مصنوعی: نمیدانم کدام دامن را بگیرم، چون باید از جیب غم و اندوه خود خارج شوم.
هوش مصنوعی: غم را در آغوش بگیر و خوش باش، زیرا در این سختیها، یار و همدم من با توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کُنون، گر تو نباشی جفت و یارم،
نیارایی به شادی روزگارم.
مو که چون اشتران قانع به خارم
جهازم چوب و خرواری ببارم
بدین مزد قلیل و رنج بسیار
هنوز از روی مالک شرمسارم
به سختی صبر ده، تا پای دارم
در آسانی مکن فرموش کارم
زنش گفتا که من بیمار و زارم
عرابی گفت من تیمار دارم
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر با من خوشستی غمگسارم
به آب دیده دست از خود بشویم
کنون کز دست بیرون شد نگارم
نگارا، بر تو نگزینم کسی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.