آن بخت کو که بر در تو باز بگذرم؟
وآن دولت از کجا که تو بازآیی از درم؟
میخواستم که با تو برآرم دمی به کام
نگذاشت روزگار که گردد میسرم
از عمر من کنون چو نمانده است هم دمی
باری، بیا، که با تو دمی خوش برآورم
جانا، روا مدار که با دیدهٔ پر آب
نایافته مراد ز کوی تو بگذرم
زین گونه سرکشی که تو آغاز کردهای
از دست جور تو نه همانا که جان برم
دست غم تو بس که مرا پایمال کرد
مگذار هجر را که نهد پای بر سرم
با وصل همه بگو که: عراقی از آن ماست
از لطف تو که یاد کند بار دیگرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به آرزوی دیدار معشوق و درد فراق او اشاره میکند. او از کمبود وقت و فرصت برای بودن در کنار محبوبش شکایت دارد و میخواهد حتی لحظهای را با او بگذراند. شاعر به شدت تحت تأثیر غم فراق قرار دارد و احساس میکند که با دوری معشوق، زندگیاش تحت فشار و سختی است. در پایان، او از معشوق میخواهد که به یادش باشد و اجازه ندهد که غم و جدایی بر او غلبه کند.
هوش مصنوعی: با چه امیدی میتوانم از در تو بگذرم، و از کجا میتوانم انتظار داشته باشم که آن شانس دوباره به سراغ من بیاید؟
هوش مصنوعی: من آرزو داشتم که لحظهای با تو باشم و از زندگی لذت ببرم، اما روزگار به من اجازه نداد تا این آرزو به حقیقت بپیوندد.
هوش مصنوعی: از عمر من وقتی چیزی باقی نمانده، بنابراین بیایید از این لحظه استفاده کنیم و با هم لحظات خوشی را سپری کنیم.
هوش مصنوعی: عزیزم، اجازه نده که با چشمانی پر از اشک و حسرت، از کنار تو بگذرم بدون اینکه خواستهام را برآورده کنی.
هوش مصنوعی: این طور که تو به نافرمانی ادامه میدهی، از ظلم و ستم تو دیگر طاقت ندارم و جانم را از دست میدهم.
هوش مصنوعی: غم تو آنقدر بر من سخت بوده که مرا له کرده است. از جدایی دوری کن تا بیشتر بر سرم آسیب نرساند.
هوش مصنوعی: با وصل شدن به تو، همه بگویند که عراقی برای ماست، و از لطف توست که دوباره نام مرا به یاد میآوری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم
آن خر سری که شعر سراید بلحن خر
پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم
یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست
[...]
تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم
خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس
بیخار غم ز گلشن شادی گلی برم
پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس
[...]
ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم
وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو
وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
از دور تو چه باک که من قطب ثابتم
[...]
هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
اندر بها ز گوهر عالم فزون بود
هر در که من ز بحر تفکر بر آورم
عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب
[...]
داند جهان که قره عین پیمبرم
شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم
چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
دری پر از عجایب دریا شود به حکم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.