عراقی بار دیگر توبه بشکست
ز جام عشق شد شیدا و سرمست
پریشان سر زلف بتان شد
خراب چشم خوبان است پیوست
چه خوش باشد خرابی در خرابات
گرفته زلف یار و رفته از دست
ز سودای پریرویان عجب نیست
اگر دیوانهای زنجیر بگسست
به گرد زلف مهرویان همی گشت
چو ماهی ناگهان افتاد در شست
به پیران سر، دل و دین داد بر باد
ز خود فارغ شد و از جمله وارست
سحرگه از سر سجاده برخاست
به بوی جرعهای زنار بربست
ز بند نام و ننگ آنگه شد آزاد
که دل را در سر زلف بتان بست
بیفشاند آستین بر هردو عالم
قلندروار در میخانه بنشست
لب ساقی صلای بوسه در داد
عراقی توبهٔ سیساله بشکست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی فردی به نام عراقی است که دوباره توبهاش را میشکند و به دنیای عشق و شیدایی روی میآورد. او از عشق و زیبایی معشوقش سرمست شده و در میخانهای به سر میبرد. شاعر اشاره دارد که این دیوانگی و سرمستی بسیار خوشایند است، حتی اگر فرد در این راه، عقل و دین خود را از دست بدهد. عراقی بعد از سالها توبه کردن، با سر زلف محبوبش پیوند برقرار میکند و از قید و بندهای دنیوی آزاد میشود. در نهایت، او به زندگی دنیوی و عشق بازمیگردد و توبهاش را میشکند.
هوش مصنوعی: عراقی دوباره از توبه خود برگشت و با نوشیدن جام عشق، دیوانه و شاداب شد.
از دیدن مو و زلف بتان پریشان حال گشت, و از چشم زیبارویان همواره مست است
چه خوب است انسان مست و از هوش رفته با یارش در میخانه ای باشد
هوش مصنوعی: از عشق و زیباییهای پریچهرهها جای تعجب نیست که کسی دیوانهوار دست از بند و زنجیر خود بردارد.
هوش مصنوعی: در اطراف زلفهای زیبای معشوق، مانند ماهی در آب میچرخید، که ناگهان در دستش افتاد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که فردی از تعلقات دنیا و از وابستگی به چیزهایی که قبلاً برایش مهم بودند، رها شده و به نوعی آزادی دست یافته است. او از پیری و دانایی دیگران، دل و اعتقاد خود را به باد داده و از خود غافل شده است، به طوری که دیگر نگران وضعیت خود و مسائل دنیوی نیست.
هوش مصنوعی: صبح زود از سجادهاش برخاست و با بوی عطری خوش، زنجیری را به دور کمرش بست.
هوش مصنوعی: آنگاه که انسان از قید و بند مشهور شدن و در نظر دیگران رها میشود، که دلش را به زیباییهای دلبرانه سپرد.
هوش مصنوعی: آستین خود را بر دو عالم میزند و مانند یک قلندر در میخانه نشسته است.
هوش مصنوعی: لب ساقی، ندا و دعوتی به بوسه سر داد و این باعث شد که عراقی، پس از سی سال از توبهاش دست بکشد و بازگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
چو دانستی که معبودی تو را هست
بدار از جستوجوی چون و چه، دست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.