لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
ابن یمین

گر تمتع ترا ز نقره و زر

اینقدر بس که قابض آنی

یک سخن بیغرض ز من بشنو

غم خود خور که سخت نادانی

چه نهی سیم و زر بدشواری

تا خورد دشمنت بآسانی

گر مراد از زرت وجود زرست

فرض کردم که سر بسر کانی

چون ز گنج خودت نصیبی نیست

تو مر آن گنج را نگهبانی

بشنو این نکته را ز ابن یمین

که ترا هست مشفق جانی

سیم آن به که رغم دشمن را

در ره دوستان بر افشانی

مال تو داد دشمنت بدهد

گر تو زو داد دوست نستانی

شمع جمع انگهی توانی شد

کافکنی سیم در پریشانی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

ما به هر مجلسی ز تو زده ایم

همچو بلبل هزاردستانی

بسته کاری نکرده ای با ما

مردمی کرده ای فراوانی

زود در هر چه خواستیم از تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

تا کی این لاف در سخن رانی

تا کی این بیهده ثنا خوانی

گه برین بی هنر هنر ورزی

گه بر آن بی گهر درافشانی

با چنین مهتران بی معنی

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۷۳ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

ای پناه همه مسلمانی

رافع بن علی شیبانی

تاج دینی و از مکارم تو

همه اصحاب دین بآسانی

در معالی بلند مرتبتی

[...]

سوزنی سمرقندی

من یکی شاعرم نه سامانی

نز نژاد ملوک ساسانی

نه مرا باد حشمت میری

نه مرا اسب و طوق سلطانی

نه غلامان رومی و خزری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه