گر تمتع ترا ز نقره و زر
اینقدر بس که قابض آنی
یک سخن بیغرض ز من بشنو
غم خود خور که سخت نادانی
چه نهی سیم و زر بدشواری
تا خورد دشمنت بآسانی
گر مراد از زرت وجود زرست
فرض کردم که سر بسر کانی
چون ز گنج خودت نصیبی نیست
تو مر آن گنج را نگهبانی
بشنو این نکته را ز ابن یمین
که ترا هست مشفق جانی
سیم آن به که رغم دشمن را
در ره دوستان بر افشانی
مال تو داد دشمنت بدهد
گر تو زو داد دوست نستانی
شمع جمع انگهی توانی شد
کافکنی سیم در پریشانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به انسانها هشدار میدهد که نباید به ثروت (نقره و زر) دل خوش کنند، چرا که زندگی پر از مشکلات است و ثروت سرمایه واقعی نیست. او میگوید که مهمتر از پول، دوستی و روابط انسانی هستند. اگر شخصی نتواند از ثروت خود بهرهبرداری کند، در واقع آن را ضایع کرده و خود را در غم و اندوه غرق کرده است. شاعر توصیه میکند که به جای انباشت ثروت، بهتر است آن را در راه دوستی و کمک به دیگران خرج کنیم، چرا که در نهایت، ثروت واقعی در روابط انسانی و مهربانی نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر لذت تو از نقره و طلا به همین اندازه است که فقط آن را در دستانت داری، پس کافی است.
هوش مصنوعی: یک حرف بیغرض از من بشنو و غم خود را فراموش کن، زیرا که واقعاً نادانی.
هوش مصنوعی: اگر طلا و نقره را دور بیندازی و از آنها استفاده نکنی، دشمن تو به راحتی به آنها دسترسی پیدا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم در مورد وجود طلا (زر) صحبت کنم، باید بگویم که تمام منابع و ذخایر آن نامحدود است.
هوش مصنوعی: اگر از دارایی و گنجینهی خود بهرهای نمیبری، پس چرا آن گنج را نگهداری میکنی؟
هوش مصنوعی: به این نکته توجه کن که ابن یمین برای تو دلسوز و مهربان است.
هوش مصنوعی: بهتر است که ثروت و زیباییات را در راه دوستان و برای خوشحال کردن آنها هزینه کنی، حتی اگر دشمنان این را نمیپسندند.
هوش مصنوعی: اگر مال تو را دشمنان به تو بدهند، اما تو از دوستانت چیزی نگیری، بهتر است.
هوش مصنوعی: هرگاه شمعی را به جمعی بخوانی، قادر خواهی بود تا با قرار دادن سیمی در حالت پریشانی، آن را خاموش کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساخت آنگه یکی بیوگانی
هم بر آئین و رسم یونانی
ما به هر مجلسی ز تو زده ایم
همچو بلبل هزاردستانی
بسته کاری نکرده ای با ما
مردمی کرده ای فراوانی
زود در هر چه خواستیم از تو
[...]
تا کی این لاف در سخن رانی
تا کی این بیهده ثنا خوانی
گه برین بی هنر هنر ورزی
گه بر آن بی گهر درافشانی
با چنین مهتران بی معنی
[...]
ای پناه همه مسلمانی
رافع بن علی شیبانی
تاج دینی و از مکارم تو
همه اصحاب دین بآسانی
در معالی بلند مرتبتی
[...]
من یکی شاعرم نه سامانی
نز نژاد ملوک ساسانی
نه مرا باد حشمت میری
نه مرا اسب و طوق سلطانی
نه غلامان رومی و خزری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.