که میبرد سخنی از زبان ابن یمین
بسیف دولت و دین مفخر زمان و زمین
سر اکابر آفاق عمده الوزراء
کزوست زینت ملک و بدوست رونق دین
بگویدش که ز بهر نثار مقدم تو
مرا دلیست صدف وار پر ز در ثمین
بگوی تا چه سبب را بمن نسیم قبول
نمیرسد ز مهب عنایتت به ازین
منم که زنده جاوید ماند از دم من
کسی که اسم ویم فعل او کند تلقین
منم ز جمع محبان تو فذلک و تو
کشیده بر سر من بی سبب خط ترقین
مکن که نیک نباشد بگفت بد گویان
اگر ز دست دهی دوستی چو ابن یمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: ابن یمین در این شعر به وصف شخصی برجسته و مهم در زمان خود میپردازد که هم در امور دینی و هم دنیوی دارای مقام والایی است. او با زبانی زیبا دعا و آرزوی خود را برای این شخصیت بیان میکند و میگوید که دلش از عشق به او پر از گنجینههای ارزشمند است. ابن یمین از محبوبیت و محبتی که نسبت به این شخصیت دارد میگوید و در انتها تأکید میکند که اگر بدخواهان چیزی بگویند، نباید به آنها توجه کرد، چرا که دوستی مانند او باارزش و نیکو است.
هوش مصنوعی: سخنی از زبان ابن یمین شنیده میشود که درباره سیف، که بزرگ و محترم است و در زمان و مکان خود افتخار میآفریند، صحبت میکند.
هوش مصنوعی: سران کشورهای بزرگ و وزرای مهم که زینت پادشاهی هستند و باعث رونق دین میشوند.
هوش مصنوعی: به او بگو که به خاطر گرامیداشت تو، دلی شفاف و پر از زیبایی دارم، مانند صدفی که درونش مرواریدهای ارزشمندی وجود دارد.
هوش مصنوعی: از من بپرس که چرا نسیم محبتت به من نمیرسد و موجب آن چیست که این عطوفت از آسمان مهربانیات به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که همیشه زنده خواهم ماند و از وجود من کسانی هستند که با یاد نام من و انجام کارهای من، خود را تقویت و آموزش میدهند.
هوش مصنوعی: من از میان دوستداران تو هستم و تو بدون هیچ دلیلی بر سر من خطی کشیدهای.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو گفت که دوستت خوب نیست، هرگز به این حرف توجه نکن؛ چون ممکن است که این سخنان از کسانی باشد که بدخواه هستند و نمیخواهند خوبی را ببینند. اگر دوستی مثل ابن یمین را از دست بدهی، از دست دادن آن دوستی به معنای از دست دادن یک گنج بزرگ است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترنج بیدار اندر شده به خواب گران
گل غنوده برانگیخته سر از بالین
هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت
سر از دریچه زرین برون کند چو نگین
بخار دریا بر اورمزد و فروردین
همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین
ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر
ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین
بمشکرنگ لباس اندرون شدست هوا
[...]
همی کند به گل سرخ بر بنفشه کمین
همی ستاند سنبل ولایت نسرین
بنفشه و گل ونسرین و سنبل اندر باغ
به صلح باید بودن چو دوستان، نه بکین
میان ایشان جنگی بزرگ خواهد خاست
[...]
بشکل غالیه دانیست لاله ، یاقوتین
نشان غالیه اندر میان غالیه دان
بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین
بوصل او دل من شاد و عیش من شیرین
مثل زنند بشیرین لبش و لیکن هست
حدیث کردن شیرین او به از شیرین
اگر بچین بنگارند نقش چهره او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.