عوانرا آشنا مشمر تو روزی
بتخصیصی ز تو بیگانه گردد
اگر در مهر او چون موی گردی
ز بهر کندنت چون شانه گردد
عوانرا سگ نشاید گفت زیراک
که گر سگ بشنود دیوانه گردد
سگی را گر دهی نانی تو گاهی
همیشه او در آن خانه گردد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
عوانرا آشنا مشمر تو روزی
بتخصیصی ز تو بیگانه گردد
اگر در مهر او چون موی گردی
ز بهر کندنت چون شانه گردد
عوانرا سگ نشاید گفت زیراک
که گر سگ بشنود دیوانه گردد
سگی را گر دهی نانی تو گاهی
همیشه او در آن خانه گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دست آز دل دیوانه گردد
ز خواب و خرمی بیگانه گردد
دلی کز عشق او دیوانه گردد
وجودش با عدم همخانه گردد
رخش شمع است و عقل ار عقل دارد
ز عشق شمع او دیوانه گردد
کسی باید که از آتش نترسد
[...]
همی ترسم که او دیوانه گردد
به یکبار از خرد بیگانه گردد»
چو روگردان بخار از خانه گردد
چو باز آید همه در دانه گردد
اگر خلق از خودی بیگانه گردد
خدا را آشنای خانه گردد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.