گنجور

 
ابن یمین

ایدل آگه نیستی کز پیکرت باد فنا

ناگه انگیزد غباری چون ز میدان گرد گرد

ز ابر خذلان ز مهریر قهر چون ریزان شود

هر که دار برد طاعت جان ز دست برد برد

وانکه دارد اقتدار خیر و فرصت فوت کرد

چون بمرد آن ناسپاس بیخرد نا مرد مرد

مرد آن باشد که بخشد سیم و زر در زندگی

سیم و زر سودی ندارد آنزمان کو مرد مرد

در مصائب ناله کم کن کین مثل ماند بدان

بره را میبرد گرگ و اشتلم میکرد کرد

عاقبت خواهد فتادان بره در چنگال گرگ

گر چه بسیاری نگهبانیش خواهد کرد کرد

ساقیا درمان ندارد خشک‌ریش روزگار

باده در ده تا فرو ریزم به پای درد درد

غم مخور ابن یمین کین دور چرخ نیلگون

بس امیر و پهلوان را استخوان‌ها خورد خورد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

همتی دارد که جز فرق ستاره نسپرد

هیبتش حایل چنان کاندر جهان همت خورد

هر چه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود

گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد

وربه دی مه باد جودش بگذرد بر کوه ودشت

[...]

قطران تبریزی

تا چمن را آسمان با سیب و آبی جفت کرد

بوستان را روزگار از لاله و گل کرد فرد

شاخ چون مینا میان باغ شد چون کهربا

آب چون صندل میان جوی شد چون لاجورد

شب فزود و کاست روز و به نگون و سیب زرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
سنایی

اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد

ور نداری درد گرد مذهب رندان مگرد

ناشده بی عقل و جان و دل درین ره کی شوی

محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد

هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد

[...]

انوری

ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف

نامها دادست پیش ازتر و خشک و گرم و سرد

هر کسی را کنیت و نام و لقب در خورد اوست

پس در آوردست‌شان اندر جهان خواب و خورد

حاسدا مودود شاه ناصرالدین را لقب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
سعدی

طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد

داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد

دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت

گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد

حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه