ایدل آگه نیستی کز پیکرت باد فنا
ناگه انگیزد غباری چون ز میدان گرد گرد
ز ابر خذلان ز مهریر قهر چون ریزان شود
هر که دار برد طاعت جان ز دست برد برد
وانکه دارد اقتدار خیر و فرصت فوت کرد
چون بمرد آن ناسپاس بیخرد نا مرد مرد
مرد آن باشد که بخشد سیم و زر در زندگی
سیم و زر سودی ندارد آنزمان کو مرد مرد
در مصائب ناله کم کن کین مثل ماند بدان
بره را میبرد گرگ و اشتلم میکرد کرد
عاقبت خواهد فتادان بره در چنگال گرگ
گر چه بسیاری نگهبانیش خواهد کرد کرد
ساقیا درمان ندارد خشکریش روزگار
باده در ده تا فرو ریزم به پای درد درد
غم مخور ابن یمین کین دور چرخ نیلگون
بس امیر و پهلوان را استخوانها خورد خورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زوال و فانی بودن زندگی است. شاعر به ناامیدی و بیثباتی جهان اشاره میکند و به این نکته میپردازد که انسانها نمیتوانند از دست سرنوشت خود فرار کنند. او به ارزش بخشش در زندگی تأکید دارد و میگوید که ثروت و زر در نهایت دردی از انسان دوا نمیکند، بلکه باید در زمان حیات از آن استفاده کرد. در نهایت، شاعر به غم و اندوهی که بر سر انسانها میآید، به ویژه در برابر مصائب و دشواریها، اشاره میکند و تأکید میکند که سرنوشت همگان، حتی قویترین آنها نیز، به یک شکل مشابه به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: ای جوان، آیا نمیدانی که روزی به ناگاه، از جسم تو گرد و غباری برمیخیزد و تو را به فراموشی میسپارد، مانند گرد و غباری که از میدان نبرد برمیخیزد؟
هوش مصنوعی: وقتی که از ابر ناامیدی، باران خشم ببارد، هر کسی که اطاعت و بندگی کند، جانش را از دست خواهد داد.
هوش مصنوعی: کسی که قدرت خوبی را در اختیار دارد و فرصت را از دست میدهد، وقتی بمیرد، آن شخص نادان و ناسپاس است که در واقع کسی است که مردی را که شایستگی داشت، از دست داده است.
هوش مصنوعی: انسان واقعی کسی است که در زندگی خود به دیگران کمک کند و ثروت را ببخشد. در زمانهایی که انسانها فقط به مال و ثروت خود اهمیت میدهند، دیگر ارزش انسانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در زمان دشواریها کمتر ناله کن، زیرا مانند برهای هستی که گرگ آن را میبرد و به او آسیب میزند.
هوش مصنوعی: در نهایت، بره در دام گرگ خواهد افتاد، حتی اگر نگهبانهای زیادی از آن محافظت کنند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، روزگار سخت و خشک است و دردی وجود دارد که درمانی برای آن نیست. بیا، بادهای به من بده تا بر دلم بریزم و بر این درد فائق آیم.
هوش مصنوعی: نگران نباش ابن یمین، زیرا چرخ زمان به قدری بیرحم است که بسیاری از امیران و پهلوانان بزرگ را هم از پا درآورده و استخوانهایشان را در هم شکسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همتی دارد که جز فرق ستاره نسپرد
هیبتش حایل چنان کاندر جهان همت خورد
هر چه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود
گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد
وربه دی مه باد جودش بگذرد بر کوه ودشت
[...]
تا چمن را آسمان با سیب و آبی جفت کرد
بوستان را روزگار از لاله و گل کرد فرد
شاخ چون مینا میان باغ شد چون کهربا
آب چون صندل میان جوی شد چون لاجورد
شب فزود و کاست روز و به نگون و سیب زرد
[...]
اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد
ور نداری درد گرد مذهب رندان مگرد
ناشده بی عقل و جان و دل درین ره کی شوی
محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد
هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد
[...]
ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف
نامها دادست پیش ازتر و خشک و گرم و سرد
هر کسی را کنیت و نام و لقب در خورد اوست
پس در آوردستشان اندر جهان خواب و خورد
حاسدا مودود شاه ناصرالدین را لقب
[...]
طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد
داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد
دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت
گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد
حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.