ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف
نامها دادست پیش ازتر و خشک و گرم و سرد
هر کسی را کنیت و نام و لقب در خورد اوست
پس در آوردستشان اندر جهان خواب و خورد
حاسدا مودود شاه ناصرالدین را لقب
گرموئید شد تو زین معنی چرا باشی به درد
دان که او را نعمت دیگر نو نیامد زاسمان
زانکه از روز ولادت خود موئید بود مرد
بیش از این چیزی دگر حادث نشد در نام او
آن به نیکونامی اندر جملهٔ آفاق فرد
چون پدر مودود نامش کرد تایید خدای
از سیم حرف و چهارم حرف او یک حرف کرد
باد نامش درجان باقی وذاتش همچو نام
ملک گیتی دستگاه و حفظ مردان پایمرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره نام و نامگذاری انسانهاست. شاعر میگوید که خداوند به هر فردی نام، کنیت و لقب خاصی داده است که درخور شخصیت اوست. همچنین اشاره دارد که هیچ تغییر جدیدی در وضعیت شخصیتی فردی مانند مودود وجود ندارد و از زمان تولد او، همان ویژگیها و نام او باقی مانده است. در انتها، شاعر بر اهمیت نام و حفظ مقام و شخصیت افراد تأکید میکند.
هوش مصنوعی: برادر، نسل آدم را خداوند به خاطر لطفش نامهایی داده است؛ این نامها شامل حالاتی مانند تر و خشک، گرم و سرد است.
هوش مصنوعی: هر انسان بر اساس ویژگیها و موقعیتش، نام و لقبی دارد که برازنده اوست، بنابراین در زندگی روزمره، همهی ما به این اسامی و القاب در خواب و زندگی عادیامان توجه داریم.
هوش مصنوعی: حسادت برخی نسبت به محبوبیت شاه ناصرالدین، باعث شده که این افراد به او انتقاد کنند، اما چرا تو باید از این موضوع ناراحت باشی؟
هوش مصنوعی: بدان که او از ابتدای زندگیاش با نعمتها و برکات جدیدی روبرو نشده است، چرا که از روز تولدش همواره تحت حمایت و تایید بوده است.
هوش مصنوعی: در نام او چیز دیگری اتفاق نیفتاده است و او در میان همهٔ جهانیان به نیکو نامی شناخته میشود.
هوش مصنوعی: پدر مودود وقتی نام او را گذاشت، با تأیید خداوند و با توجه به ویژگیهای خاص او، نامی را انتخاب کرد که از میان حروف، یکی از چهار حرف اصلی را به او نسبت داد.
هوش مصنوعی: باد، نامی است که در جان انسان باقی میماند و ذات آن مانند نام ملک، قدرت و ساز و کار جهان را دارد. این باد، محافظ و نگهدارنده مردان قوی و دلیر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همتی دارد که جز فرق ستاره نسپرد
هیبتش حایل چنان کاندر جهان همت خورد
هر چه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود
گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد
وربه دی مه باد جودش بگذرد بر کوه ودشت
[...]
تا چمن را آسمان با سیب و آبی جفت کرد
بوستان را روزگار از لاله و گل کرد فرد
شاخ چون مینا میان باغ شد چون کهربا
آب چون صندل میان جوی شد چون لاجورد
شب فزود و کاست روز و به نگون و سیب زرد
[...]
اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد
ور نداری درد گرد مذهب رندان مگرد
ناشده بی عقل و جان و دل درین ره کی شوی
محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد
هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد
[...]
در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت
آن قدر عمری که یابد مردم آزاد مرد
کاستینها در غم او ترکنند از آب گرم
فیالمثل گز بگذرد بر دامن او باد سرد
طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد
داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد
دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت
گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد
حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.