هر کو درین زمانه طلبکار منصبی است
هیچ از نصاب عقل مر او را نصیب نیست
گیتی بجز فریب ندارد طریقه ئی
از وی خلاف وعده نمودن غریب نیست
سرور کند بلطف وز پا افکند بعنف
اینست عادتش زوی اینها عجیب نیست
گردون نسب نپرسد و هست از حسب ملول
پیروز روز آنکه حسیب و نسیب نیست
ابن یمین گرت به عمل میل خاطرست
اول بدانکه آخر آن جز مهیب نیست
حال نجیب و آن عمل عزل او نگر
یک واعظت چو حال تباه نجیب نیست
چون عزل مرد هست بجای طلاق زن
خرم کسیکه قاضی و شیخ و خطیب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نقد جامعه و شرایط آن میپردازد. او میگوید هر کس در این زمانه به دنبال کسب مقامی است، اما از عقل و درک واقعی بیبهره است. دنیا فقط فریب دارد و کسی نمیتواند به وعدههایش وفا کند. عادتهای نادرست مردم و سرنوشت ناگزیر انسانها را مورد انتقاد قرار میدهد. او میافزاید که برخی بر اساس نژاد و پیشینهشان تنها به خاطر ظاهر قضاوت میشوند و در نهایت، برنده واقعی کسی است که به نیازی واقعی و بینیاز از مقامها توجه کند. شاعر به این نکته تأکید دارد که حال و عمل نیکو از مشکلات و چالشهای زندگی مهمتر است.
هوش مصنوعی: هر کسی در این دوران به دنبال کسب مقامی و منصبی است، اما هیچکدام از درک و عقل کافی برخوردار نیستند.
هوش مصنوعی: دنیا جز فریب چیزی ندارد و به همین دلیل، دورویی و عمل خلاف وعده در آن امر عجیبی نیست.
هوش مصنوعی: این شخص با نرمی و لطف دیگران را شاد میکند، اما با خشونت میتواند آنها را به زمین بیندازد. این رفتار برای او عادی و طبیعی است و چیز عجیبی به حساب نمیآید.
هوش مصنوعی: آسمان نسب و نسبتی نمیپرسد و از شرافت خسته میشود. روزی که کسی نه خانوادهای معتبر دارد و نه ثروتی، پیروز خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر به انجام کاری تمایل داری، ابتدا این را در نظر بگیر که نتیجه آن تنها میتواند ترسناک و خطرناک باشد.
هوش مصنوعی: به وضعیت خوب و درست او و آن عمل دور کردنش توجه کن؛ زیرا یک واعظ هم نمیتواند حالت را خراب کند اگر واقعاً نجیب و شایسته باشی.
هوش مصنوعی: اگر مردی به دلیل جدا شدن از همسرش دچار مشکل شود، بهتر است که به جای اینکه زن را طلاق دهد، به خوشی و آرامش بپردازد. این کار مخصوصاً برای کسانی که مقام قضاوت یا رهبری مذهبی را ندارند، توصیه میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
دانند عاقلان که مجانین عشق را
پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
هر کو شراب عشق نخوردهست و دُردِ دَرد
[...]
بیرون میا ز پرده که ما را شکیب نیست
اینک بلند گفتمت، از کس حجیب نیست
تا پای در رکاب لطافت نهاده ای
اشکم کدام روز که پا در رکیب نیست
پیش رخت که بر ورق لاله خط کشید
[...]
در عشق هیچ درد چو درد حبیب نیست
درمان درد عشق بدست طبیب نیست
ای زلف پر ز چین تو شام دل غریب
دانی که هیچ شام چو شام غریب نیست
دریاب کز فراق تو یک لحظه نگذرد
[...]
بر درد عشق دوست مرا گر طبیب نیست
هیچم دوای درد چو وصل حبیب نیست
بستان و گلستان و گل اندر جهان بسیست
بر روی چون گل تو چو من عندلیب نیست
لیکن ز گلستان گل وصلت ای صنم
[...]
در هر دلی که مهر جمال حبیب نیست
گر جان عالم است که با ما قریب نیست
گوئی رقیب بر سر کویش مجاور است
لطف حبیب هست غمی از رقیب نیست
دُردی درد نوشم و با درد دل خوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.