هنگام نو بهار و لب جویبار و کشت
دریاب ساقیا که تو حوری و این بهشت
بر بند همچو نی کمر اندر هوای عشق
از خاک جم بزن بسر خم کلاه خشت
گر جام زر کشم ز کف یار سیمتن
عیبم مکن که از ازل اینست سرنوشت
جام ار ز دست دوست بود زهر و می یکیست
آنجا که وصل اوست چه محراب و چه کنشت
جانها فدای دوست که رضوان بباغ خلد
طوبی براستی چو سهی سرو او نکشت
در کین مشو زمهر من ایمه که کردگار
از مهر مه رخان گل ابن یمین سرشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره لذتهای زندگی و عشق در بهار و زیباییهای طبیعت است. شاعر از ساقی (پیشخدمت) میخواهد که او را در پذیرایی از شادیها و زیباییهای بهشت یاری دهد. او به قطعیت سرنوشت انسانی اشاره میکند و تأکید میکند که عشق و محبت واقعی، حتی اگر با درد و رنج همراه باشد، بر همه چیز ارجحیت دارد. همچنین، شاعر بر اهمیت وصال محبوب و تقدیس عشق تاکید میکند و به زیباییهای طبیعت و انسان در عشق اشاره میکند. به طور کلی، شعر به تمجید از عشق و زیباییهای زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: در زمان بهار و در کنار جویبار، در زمین زراعت، از تو ای ساقی درخواست دارم که به من بنوشانی، چرا که تو مانند حوری هستی و اینجا مثل بهشت است.
هوش مصنوعی: از عشق همچون نی خود را در بند کن و به آسمان برو. از خاک جمشید، خود را به کمال برسان و بر سر خود کلاهی از آجر بگذار.
هوش مصنوعی: اگر جام زرین را از دست یارم بگیرم، لطفاً به من ایراد نگیرید، چرا که این سرنوشت از ازل برای من نوشته شده است.
هوش مصنوعی: اگر جامی که از دست دوست به ما میرسد، زهر باشد یا شراب فرقی نمیکند؛ زیرا در جایی که وصال او وجود دارد، چه معنوی باشد و چه مادی، همه چیز به یکدیگر پیوند میخورد و یکسان میشود.
هوش مصنوعی: جانها به خاطر دوست فدای او میشوند، زیرا باغ رضوان و درخت طوبی به حقیقت، از زیباییهای او و قد بلندش ناشی میشود که هیچکس او را نمیتواند شبیه کند.
هوش مصنوعی: در کینه و دشمنی با من نرو، چرا که خداوند از محبت و عشق خود، گل را از سرشت و زیبایی چهره ماه آفریده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از لاله و بنفشه همه کوهسار و دشت
سرخ و سپید گشت چو دیبای پایرشت
برچد بنفشه دامن و از خاک برنوشت
چون باد نوبهار برو دوش برگذشت
شکلی نهادهاند حکیمان روزگار
اعداد آن به رمز بخواهم همی نوشت
جشن عرب به سال درو اختران چرخ
نقش مهین کعب ببین این نکو سرشت
میعاد وضع حمل و نماز و خدای عرش
[...]
چرخش چگونه خورد و سپهرش چگونه کشت؟
بختش بپای حادثه ها کشت یا بمشت؟
با او چگونه گشت جهان سود یا زیان
با او چگونه رفت فلک نرم یا درشت؟
هم رُقعه دوختن بِهْ و الزامِ کنجِ صبر
کز بهرِ جامه، رُقعه بَرِ خواجگان نبشت
حقّا که با عقوبتِ دوزخ برابر است
رفتن به پایمردیِ همسایه در بهشت
بر دست چون بود می و صبح و کنار کشت
با دوستان همدم و یاران خوش جهشت
گر بشنوی وگرنه به احکام معنوی
اینک کنار کوثر و اینک در بهشت
با جاهلان معامله در بحث معرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.