گنجور

 
حکیم نزاری

بر دست چون بود می و صبح و کنار کشت

با دوستان همدم و یاران خوش جهشت

گر بشنوی وگرنه به احکام معنوی

اینک کنار کوثر و اینک در بهشت

با جاهلان معامله در بحث معرفت

باشد چنان که بر سر جیحون زنند خشت

خرم وجود ساقی شب خیز خوش نشین

کز باقی شبانه به ما باقیی بهشت

ماییم و احتمال ملامت گر و وبال

نیکو خصال را چه تعلق به بد سرشت

گر حق نکو کند به جهودان خیبری

در اختصاص کعبه ی مطلق شود کنشت

بر عفو غافرست معوّل نه بر عمل

نزدیک ما چه خیر و چه شرّ و چه خوب و زشت

این نام بس مرا که خریدار یوسفم

من پای مرد دارم و آن زال دست رشت

آزاد کرده ایست نزاری ز ابتدا

وین شرط نامه کاتبِ وحی از ازل نوشت

جز پهلوی نشاید و تسلیم عشق را

در خورد پهلوی نبود مردم وبشت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

از لاله و بنفشه همه کوهسار و دشت

سرخ و سپید گشت چو دیبای پایرشت

برچد بنفشه دامن و از خاک برنوشت

چون باد نوبهار برو دوش برگذشت

انوری

شکلی نهاده‌اند حکیمان روزگار

اعداد آن به رمز بخواهم همی نوشت

جشن عرب به سال درو اختران چرخ

نقش مهین کعب ببین این نکو سرشت

میعاد وضع حمل و نماز و خدای عرش

[...]

حمیدالدین بلخی

چرخش چگونه خورد و سپهرش چگونه کشت؟

بختش بپای حادثه ها کشت یا بمشت؟

با او چگونه گشت جهان سود یا زیان

با او چگونه رفت فلک نرم یا درشت؟

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حمیدالدین بلخی
سعدی

هم رُقعه دوختن بِهْ و الزامِ کنجِ صبر

کز بهرِ جامه، رُقعه بَرِ خواجگان نبشت

حقّا که با عقوبتِ دوزخ برابر است

رفتن به پایمردیِ همسایه در بهشت

اوحدی

گو: هر که در جهان به تماشا روید و گشت

ما را بس این قدر که: به ما دوست بر گذشت

تا او ز نقش چهرهٔ خود پرده بر گرفت

ما نقش دیگران ز ورق کرده‌ایم گشت

وقتی ز خلق راز دل خود نهفتمی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه