ساقی قدح می که درو هست صفائی
به ز آن مطلب نزد خرد راهنمائی
می در همه وقتی خوش و خوشتر بزمانی
کز بلبل و گل یافت چمن برگ و نوائی
رخساره بسرخی کند الحق چو عقیقی
در باده لعل ار فکنی کاهربائی
می چیست لطیفی بصفا راحت روحی
در مملکت عقل شهی کامروائی
در دور فلک بر صفت دختر رز نیست
از کار دل غمزدگان بند گشائی
با دختر رز تازه کنم عهد مودت
کز مادر ایام ندیدیم وفائی
گر تیره شد از زنگ غمت آینه دل
چون باده روشن نبود زنگ زدائی
از محنت ایام دل ابن یمین را
دردیست که از باده بهش نیست دوائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره لذتهای زندگی و نوشیدن شراب است. شاعر ساقی را خطاب قرار میدهد و از زیباییهای شراب و لحظات خوشی که با آن تجربه میشود، صحبت میکند. او میگوید که شراب به روح آرامش و شادی میآورد و در زندگی انسان، به ویژه در دورانی که غم و اندوه وجود دارد، اهمیت زیادی دارد. شاعر به مقایسه عشق و دوستی با گل و بلبل میپردازد و از وفا و زیبایی یاد میکند. در نهایت، او به درد و محنتهای زندگی اشاره میکند و میگوید که دردهای دل را نمیتوان با هیچ چیز جز شراب فراموش کرد.
هوش مصنوعی: مرا به یاد بیاورید که در جام شراب، زیبایی وجود دارد که از آنچه در عقل و دانش میگذرد، بیشتر است.
هوش مصنوعی: شراب همیشه خوش است، اما در زمانی خاص خوشیاش دوچندان میشود که بلبل و گل در باغ زیبایی خود را نشان دهند و سرودی همخوانی کنند.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند عقیق است که درخشش سرخی دارد و همچون لعل در شراب میدرخشد. اگر دقت کنی، زیباییاش تو را مسحور میکند.
هوش مصنوعی: می چیزی لطیف و خوشمزه است که آرامش روح را در سرزمین عقل به ارمغان میآورد و لذت و کامیابی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: در گردونهی زندگی، مانند دختر گلی، از کار دل افرادی که غمگین هستند، گرهگشایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من با دختر گل پیمان دوستی میبندم، زیرا از مادر روزگار وفایی را ندیدیم.
هوش مصنوعی: اگر دل تو به خاطر غمهایت تیره و کدر شده، مانند آینهای که زنگ زده است، باید به یاد داشته باشی که مانند بادهای که روشنی خود را از دست نداده، تنها نیاز به زدودن آن زنگها دارد تا دوباره روشن و شفاف شود.
هوش مصنوعی: ابن یمین از مشکلات روزگار دردی دارد که هیچ دارویی برای آن وجود ندارد، حتی نوشیدنی بهشتی نیز نمیتواند آن را درمان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.