گنجور

 
ابن یمین

بگرد مه ز عنبر خط کشیدی

دو هفته ماه را در خط کشیدی

عطارد را مکر خواهی خط آموخت

که بر سطح قمر سر خط کشیدی

نهادی خار غم آنلحظه گلرا

که چون لاله ز عنبر خط کشیدی

گر افسون تب عشقم نکردی

چرا بر گرد شکر خط کشیدی

شدم چون ذره ئی در غم از آندم

که بر خورشید انور خط کشیدی

مرا کشتی بشوخی وین خطا را

بروی دلستان بر خط کشیدی

هم از دود دل ابن یمین بود

که گرد آتش تر خط کشیدی

 
sunny dark_mode