الا ای نسیم سحر گر توانی
قدم رنجه کن یک سحر بی توانی
ترا طول و عرض جهان دور ناید
چو بهر سفر چرمه بیرون دوانی
ز شهباز مشرق بیکدم چو خواهی
رسالت بعنقای مغرب رسانی
سزد گر بری هم ز موری پیامی
بعالیجناب سلیمان مکانی
اگر بی وسیلت نیاری شد آنجا
ز من بشنو ای من ترا یار جانی
ز دریای طبعم یکی عقد گوهر
ببر نزد شاه جهان ارمغانی
سلیمان محلی که بی عقد خاتم
مسخر شدش ملک انسی و جانی
جهان کرم تاج شاهان عالم
که او را سزد بر شهان قهرمانی
دل و دست او را توان گفتن الحق
بهنگام در پاشی و زرفشانی
کز آن شرمسارست ابر بهاری
وزین خاکسارست باد خزانی
جهاندار شاها توئی آنکه کیوان
بر ایوان جاهت کند پاسبانی
بود چون سجلات قاضی گیتی
مثالی که بر وی قلم را برانی
سپهدار میدان پنجم نیارد
زدن روز رزمت دم پهلوانی
شه اختران همچو ذره برقصد
ز شادی گرش بنده خویش خوانی
بود زهره را بهر بزم تو دایم
سماع ارغنونی شراب ارغوانی
بکاری که کلکت میان را ببندد
کند تیر گردونش همداستانی
بس اندر صف پنجم این نجم مه را
که او را به پیکی بهرسو دوانی
ترا زیبد اندر جهان شهریاری
که هم شه نشانی و هم شهنشانی
نه هر کس که باشد بر او نام شاهی
تواند شدن چون تو در شه نشانی
نگردد جهان پهلوان همچو رستم
شغاد ار چه اصلش بود سیستانی
عدو را طمع بود کو چون تو باشد
خرد داستانی زدش باستانی
که ماند بقوس قزح راستی را
کمان کهنه کژ مژ ترکمانی
الا ای صبا چون بعالیجنابش
رسی عرضه دار اینسخن گر توانی
کزین پیش نظمی علی حسن را
بمدح شهی از نژاد کیانی
فتادست و گشتست مشهور نظمش
بخوبی الفاظ و لطف معانی
شنیدم که از پایمردی این نظم
بدست آمدش بدره ها زرکانی
بمدح تو ابن یمین نیز کردست
در آن راه با طبع او هم عنانی
علی حسن گر درین عهد بودی
چو دیدی ز من بنده این خوش بیانی
بخاک جنابت که در پیش نظمم
که گوئی مگر هست آب از روانی
بنفشه صفت سر بسر گوش گشتی
ورش همچو سوسن بدی ده زبانی
مرا با چنین طبع چون آب و آتش
کزو در شگفت اند قاصی و دانی
چرا از جهان هیچ بهره نباشد
نه جاهی نه مالی نه آبی نه نانی
منم کز منت در جهان ذکر باقی
بماند وگرچه جهان هست فانی
گرم حال ازین به توان کرد به کن
وگر زین بتر میکنی هم تو دانی
زمین چو نزمان تا نگردد سبکرو
زمان چون زمین تا نگیرد گرانی
زمان و زمین بی وجودت مبادا
که ماه زمینی و شاه زمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نسیم سحر خطاب میکند و از او میخواهد تا پیامی به شاه سلیمان برساند. شاعر با ستایش از سلیمان به خاطر مقام والایش و قدرتش در رسیدن به آرزوها و آرمانها میپردازد. او تأکید میکند که سلیمان، به عنوان شاهی از نژاد کیانی، باید در زندگی دنیا و حادثات آن نقش مؤثری ایفا کند. شاعر همچنین به ویژگیهای متعالی و بلبشوی دنیای فانی اشاره میکند و بیان میکند که در این دنیا تنها ذکر و یاد خداوند و بزرگی افراد است که ماندگار خواهد بود. در نهایت، شاعر با اشاره به زمین و زمان، بر بیوزنی آنها بدون وجود سلیمان تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، اگر میتوانی، لطفاً قدمی بردار و از این صبح بدون تو بیا.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که اگر در سفر به دوردستها بروی، ابعاد و وسعت جهان به تو نزدیکتر نخواهد شد و تو همچنان در دنیای خود باقی خواهی ماند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به هدفی دور برسید، باید از کمالات و خصوصیات شخصی خود استفاده کنی و به سنجش و تلاش ادامه دهی.
هوش مصنوعی: اگر موری پیامی از خود بفرستد، شایسته است که آن را به سلیمان، که مقام والایی دارد، برسانی.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی بدون وسائل و کمک به هدفی برسیدی، به آنجا برو و از من بشنو، ای کسی که من تو را چون جانی دوست دارم.
هوش مصنوعی: از عمق وجودم یکی زنجیرهی باارزش را به عنوان هدیهای نزد شاه جهانی ببر.
هوش مصنوعی: سلیمان در جایی که بدون استفاده از انگشترش، قدرت و سلطنت بر انسانها و جنیان را به دست آورد.
هوش مصنوعی: جهان مانند کرمی است که برای پادشاهان بزرگ مناسب است و او را شایسته است که بر شاهان قهرمان بگذرد.
هوش مصنوعی: دل و دست او را میتوان در زمان دشواری و در لحظات سخت، به گفتن حقیقت و بیان حقیقت واداشت.
هوش مصنوعی: ابر بهاری به خاطر نزول باران و زندگیبخشی خود شرمنده است و باد خزانی به خاطر پایین آوردن برگها از درختان احساس حقارت میکند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه جهان، تو هستی آن کسی که سیاره کیوان بر بالای کاخ تو نگهبانی میدهد.
هوش مصنوعی: دنیا مانند دفتر کار قاضی است که در آن، سرنوشت و وقایع به ثبت میرسند، و تو میتوانی با قلم خود بر آن اثری بگذاری.
هوش مصنوعی: سردار میدان پنجم نمیتواند در روز نبرد به پهلوانی حمله کند.
هوش مصنوعی: زمانی که شاه ستارهها همچون ذراتی از نور به خاطر شادی برقصند، اگر تو او را بنده خود بنامی.
هوش مصنوعی: زهره همیشه در جشن تو به تپش است و به رقص در میآید، همانند شرابی به رنگ ارغوان که شور و شوق را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: کسی که بتواند دست خود را بر گردن دیگران بگذارد، میتواند بر او مسلط شود و با او همصدا گردد.
هوش مصنوعی: در صف پنجم، بسیاری از ستارهها هستند که مه به آنها اشاره میکند و تو میتوانی به وسیله یک پیامرسان به آنها پیام برسانی.
هوش مصنوعی: در این دنیا، برای تو شایسته است که به مقام رهبری و سلطنت دست یابی، چرا که هم خود سلطنت را نمایندگی میکنی و هم نشانهای از عظمت سلطنت هستی.
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند به مقام سلطنت برسد، بلکه برای رسیدن به این مقام باید ویژگیها و نشانههای خاصی داشته باشد که تو آنها را داری.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که حتی اگر کسی از نژاد و ریشهای بزرگ و معتبر باشد، مانند رستم که از سیستان است، باز هم نمیتواند همچون یک پهلوان بزرگ جهانی شناخته شود. یعنی صرف داشتن نژاد و اصالت کافی نیست و برای پهلوانی و بزرگی در دنیا باید شایستگی و ویژگیهای خاصی داشت.
هوش مصنوعی: دشمن امیدوار است که کسی مانند تو با دانش و حکمت به میدان بیاید و به او پاسخ دهد که داستانها و حوادث گذشتگان را بازگو کند.
هوش مصنوعی: وقتی که از قوس قزح سخن میگوییم، نماد زیبایی و رنگها به ذهن میآید، اما در اینجا به یک کمان قدیمی و کج اشاره شده که این تصویر جالب و خاصی را به وجود میآورد. این کمان کژ و مژ، نماد خاصی از زانوهای نامنظم و ویژگیهای خاص ترکمنهاست. بنابراین، این بیت ترکیبی از زیبایی و غم، و ویژهگیهای فرهنگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، وقتی به حضور آن بزرگوار رسیدی، این سخن را به او برسان اگر می توانی.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود نظم و ترتیب در شخصیت علی حسن، از او به عنوان ستایشگری برای پادشاهی از نسل کیانی یاد میشود.
هوش مصنوعی: او به زمین افتاده و به زیبایی و مهارت در الفاظ و معانی معروف شده است.
هوش مصنوعی: شنیدم که به دلیل تلاش و پیگیری، این اثر به دست آمده و نتیجهاش به گونهای است که گنجهایی از طلا به همراه دارد.
هوش مصنوعی: ابن یمین نیز در ستایش تو گام برداشته و با روح و ذاتی که دارد، در این مسیر همراستا شده است.
هوش مصنوعی: اگر علی حسن در این زمان بود و میدید که من به این زیبایی سخن میگویم، چه احساسی پیدا میکرد.
هوش مصنوعی: به خاک تو که در برابر چشمانم است، میگویید که گویی آب از جوی روان نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک دختر میپردازد که چشمانش مانند گل بنفشه و چهرهاش همچون گل سوسن است. او به خود میبالد که این دختر با زیباییاش، در دلها جا دارد و با کلام شیرین خود دیگران را مجذوب میکند.
هوش مصنوعی: با چنین طبیعتی که چون آب و آتش است، مرا در حیرت و عجیب نشانده است، تو هم خوب میدانی و درک میکنی.
هوش مصنوعی: چرا باید از دنیا هیچ استفاده ای نداشته باشیم؟ نه جایی برای زندگی، نه ثروتی، نه آبی برای نوشیدن و نه نانی برای خوردن؟
هوش مصنوعی: من کسی هستم که به خاطر لطف و محبت من، نام و یادم در دنیا باقی خواهد ماند، هرچند که این دنیا زودگذر و فانی است.
هوش مصنوعی: اگر میتوانی در این شرایط خود را گرم و سرحال نگهداری، این خوب است؛ اما اگر بدتر از این میشوی، خودت بهتر میدانی.
هوش مصنوعی: زمین تا زمانی که سبک و آزاد باشد، مانند آسمان است و وقتی که سنگین و پر از بار شود، شبیه زمین میگردد.
هوش مصنوعی: مبادا که زمین و زمان بدون حضور تو باشد، که تو ماهی بر زمین و پادشاه زمانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.