گنجور

 
ابن حسام خوسفی

آن زلف مشَّوش وش اندر خم و تاب اولی

وآن نرگس خوش منظر مخمور و خراب اولی

چون مشک و گل و نسرین خوش منظر و خوش بویند

بر عارض گلگونت بر مشک و نقاب اولی

در دیده من چهرت در سینه من مهرت

هم دیده و هم سینه بی این دو کباب اولی

چون فصل بهار آید گل در صف یار آید

خوش گوی غزل خواند در چنگ و رباب اولی

در وجه می صافی سجاده من بفروش

کاین خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

این نامه بی ناموس در خم می اندازید

کاین دفتر بی معنی غرق می ناب اولی

هان ابن حسام امشب خوش گفتی و دُر سفتی

شعر تر حافظ را اینگونه جواب اولی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی

ابن حسام خوسفی

همین شعر » بیت ۵

در وجه می صافی سجاده من بفروش

کاین خرقه که من دارم در رهن و شراب اولی

مشاهدهٔ ۱ نقل قول دیگر در همین شعر
حافظ

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی

چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم

در کنج خراباتی افتاده خراب اولی

چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی

[...]

حزین لاهیجی

من رند خراباتم،سر مست و خراب اولی

وین عقل نصیحت گر، مغلوب شراب اولی

در خرقه نمی گنجم، با سبحه نمی سازم

ایام بهار آمد، ساقی می ناب اولی

بی عشق چه فیض آخر، از عمر توان بردن

[...]

فروغی بسطامی

این سر که به تن دارم مست می ناب اولی

این کاسه که من دارم سرشار شراب اولی

این است اگر ساقی، می خور ز حساب افزون

زیرا که چنین مستی تا روز حساب اولی

هر جا بت سر مستی با جام شراب آید

[...]

غبار همدانی

بر گردنم از مویت پیوسته طناب اولی

سرپنجه ات از خونم همواره خضاب اولی

در خُمّ فلاطونی اسرار محبت نیست

یک چند فرو رفتن در خُمّ شراب اولی

عشق آمد و عقلم را در پرده نهان فرمود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه