آن زلف مشَّوش وش اندر خم و تاب اولی
وآن نرگس خوش منظر مخمور و خراب اولی
چون مشک و گل و نسرین خوش منظر و خوش بویند
بر عارض گلگونت بر مشک و نقاب اولی
در دیده من چهرت در سینه من مهرت
هم دیده و هم سینه بی این دو کباب اولی
چون فصل بهار آید گل در صف یار آید
خوش گوی غزل خواند در چنگ و رباب اولی
در وجه می صافی سجاده من بفروش
کاین خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
این نامه بی ناموس در خم می اندازید
کاین دفتر بی معنی غرق می ناب اولی
هان ابن حسام امشب خوش گفتی و دُر سفتی
شعر تر حافظ را اینگونه جواب اولی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیباییهای معشوق و احساسات عمیقش نسبت به او میپردازد. زلفهای پریشان معشوق و چشمانش را با گلها و دیگر زیباییهای طبیعی مقایسه میکند. او اظهار میکند که وجود معشوقش در دل و چشمانش نقش بسته و این عشق بینظیر است. همچنین به اهمیت بهار و شکوفایی عشق در این فصل اشاره میکند و تأکید میکند که لذت شعر و موسیقی در حضور معشوقش مزید به آتش این عشق است. شاعر در انتها به این نکته میرسد که ارزش این احساسات و زیباییها، حتی فراتر از هر نوع مادیات و آنچه که به دنیای مادی وابسته است، قرار دارد.
هوش مصنوعی: آن زلف پریشان و پیچیده، و آن نرگس زیبا و مست، هر دو جذابیت و زیبایی خاصی دارند.
هوش مصنوعی: گل و نسرین و مشک، زیبا و خوشبو هستند و بر روی چهره گلی تو، جلوهگری میکنند و همانند نقاب و عطر خوشبوی خود، زیباییات را تزیین میکنند.
هوش مصنوعی: در چشمان من چهرهات و در قلب من محبتت وجود دارد. بدون این دو، کباب اولی به چه معنا خواهد بود؟
هوش مصنوعی: زمانی که بهار فرا میرسد، گلها در کنار محبوب شکوفا میشوند. در این زمان، کسی با خوشزبانی غزل میخواند و ساز مینوازد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به زبان ساده بیان کنم، شاعر میگوید که برای خریدن شراب ناب، از سجادهام استفاده کن، زیرا لباس عوضی که به تن دارم، در واقع تضمین کننده شراب خوب است. به نوعی، ارزشهای معنوی خود را به خاطر لذت دنیوی فدای میکند.
هوش مصنوعی: این نامه بی اعتبار را در چالش میافکنید، زیرا این دفتر بیمعنی در اولین شراب غرق میشود.
هوش مصنوعی: ای ابن حسام، امشب به خوبی سخن گفتی و گوهرهایی از شعر حافظ را جمعآوری کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی
همین شعر » بیت ۵
در وجه می صافی سجاده من بفروش
کاین خرقه که من دارم در رهن و شراب اولی
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی
چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم
در کنج خراباتی افتاده خراب اولی
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
[...]
من رند خراباتم،سر مست و خراب اولی
وین عقل نصیحت گر، مغلوب شراب اولی
در خرقه نمی گنجم، با سبحه نمی سازم
ایام بهار آمد، ساقی می ناب اولی
بی عشق چه فیض آخر، از عمر توان بردن
[...]
این سر که به تن دارم مست می ناب اولی
این کاسه که من دارم سرشار شراب اولی
این است اگر ساقی، می خور ز حساب افزون
زیرا که چنین مستی تا روز حساب اولی
هر جا بت سر مستی با جام شراب آید
[...]
بر گردنم از مویت پیوسته طناب اولی
سرپنجه ات از خونم همواره خضاب اولی
در خُمّ فلاطونی اسرار محبت نیست
یک چند فرو رفتن در خُمّ شراب اولی
عشق آمد و عقلم را در پرده نهان فرمود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.