ایا ز تاب جمال تو آفتاب خجل
ز عطر سنبل زلف تو مشک ناب خجل
ز دانههای دهان تو در دهانهٔ لعل
در اندرون صدف لؤلؤ خوشاب خجل
نقاب چهره برافکن که پرده دار چمن
ز شرم حسن تو مانده است در نقاب خجل
اگر ز عارض گلگون عرق بیفشانی
ز رنگ و بوی تو گردد گل و گلاب خجل
ز حسن خود ورقی می نگاشت گل در باغ
رخ تو دید و بماند اندر آن کتاب خجل
من از شراب خجالت نمیبرم ساقی
بده که کس نشد از کردهٔ صواب خجل
مقال ابن حسام ار به تربت حافظ
برند گردد ازین شعر همچو آب خجل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و میگوید که حتی زیباییهای طبیعی نیز از جمال او شرمندهاند. او به صورت، زلف و لب معشوق اشاره میکند و بیان میکند که زیبایی او چنان خیرهکننده است که همه چیز در برابرش خجلت میکشد. شاعر از معشوق میخواهد که نقاب از چهره بردارد و زیباییاش را نمایان کند، زیرا حتی گلها و عطرها نیز از او شرم دارند. او همچنین بر این نکته تأکید میکند که از زیبایی معشوق خجالت نمیکشد و به ساقی میگوید که به او شراب بدهد، چرا که او در وفاداری به زیبایی، هیچ عذری نمیخواهد. در پایان به نام حافظ و ابن حسام اشاره میکند که با دیدن این شعر، حتی از خود شعر نیز خجلت میکشند.
هوش مصنوعی: آیا به خاطر زیبایی تو، خورشید شرمنده شده است؟ و آیا عطر سنبل گیسوان تو باعث شرمساری مشک خالص گردیده است؟
هوش مصنوعی: از دانههای زبان تو که در دهان لعلین (دندانهای زیبا) پنهان است، درون صدف، مروارید زیبا و گرامبها را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: چهرهات را نمایان کن، زیرا نگهبان باغ از زیباییات شرمزده شده و پشت پرده پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: اگر از چهره زیبا و سرخ خود عرق بریزی، بوی خوش و رنگی که از تو برمیخیزد باعث میشود که گل و گلاب شرمنده شوند.
هوش مصنوعی: با زیباییات صفحهای نوشته شد، گل در باغ زیبایی تو را دید و در آن کتاب شرمنده ماند.
هوش مصنوعی: من از نوشیدن شراب احساس شرمندگی نمیکنم؛ بگذار ساقی، شراب را برایم بیاورد چون هیچکس از کار درست خود خجالت نمیکشد.
هوش مصنوعی: اگر نوشتههای ابن حسام را به قبر حافظ ببرند، از این شعر، آنچنان شرمنده و خجل میشود که مثل آب میگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به وقت گل شدم از توبهٔ شراب خجل
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث
نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل
بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم
[...]
نیم ز پرسش محشر به هیچ باب خجل
که خود حساب نمی گردد از حساب خجل
نکرد تربیت عشق در دلم تاثیر
چو تخم سوخته گردیدم از سحاب خجل
چنین که من خجل از سایلم ز بی برگی
[...]
زهی ز صبح بناگوشت آفتاب خجل
ز خط غالیه سای تو، مشک ناب خجل
به دل خیال تو آمد شبی و منفعلم
که میزبان شود از کلبهٔ خراب خجل
دلم ز وعده بر آتش فکندی و رفتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.