زهی ز صبح بناگوشت آفتاب خجل
ز خط غالیه سای تو، مشک ناب خجل
به دل خیال تو آمد شبی و منفعلم
که میزبان شود از کلبهٔ خراب خجل
دلم ز وعده بر آتش فکندی و رفتی
نگشت آن لب میگون ازین کباب خجل
حیات یک دمه هم صرف پوچ شد چو حباب
کسی مباد ز عمر سبک رکاب خجل
به روی ساقی گلچهره چون نظر فکنم؟
مرا که توبه، نمود از رخ شراب خجل
ز پشت پا نظر از شرم بر نمی دارد
شده ست نرگس از آن چشم نیم خواب خجل
سحر به باغ چنان این غزل سرود حزین
که گشت بلبل گوینده در جواب خجل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیباییهای صبح و خجالت آفتاب سخن میگوید که به خاطر زیباییهای محبوبش (که به خط غالیه تشبیه شده) شرمنده است. او در دلش خیال محبوب را میپروراند و احساس میکند که به خاطر شرایطش، میزبان شایستهای نیست. شاعر به یاد وعدهای که محبوب به او داده و او را ترک کرده، به درد و آتش دلش اشاره میکند. او حیات را مانند حبابی میداند که بیمورد میگذرد و آرزو میکند عمرش به هدر نرود. در ادامه، نگاهی به چهره محبوبش میاندازد و احساس شرم میکند از اینکه او توبه کرده و از شراب دوری میکند. در نهایت، شعر با حسرت بلبل در باغ به پایان میرسد که از غم جدایی و شادابی محبوب، به طور حزین آواز میخواند.
هوش مصنوعی: صبحی که طلوع میکند، آنچنان زیبایی تو را مینمایاند که خورشید از درخشش و زیباییات شرمنده میشود. رایحهی خوش عطر تو نیز آنچنان بینظیر است که مشک ناب را خجل میکند.
هوش مصنوعی: شبی در دل من خیال تو شکل گرفت و من به خودم گفتم که شاید از این کلبهٔ خراب، احساسی از شرم و خجالت مهمان تو شوم.
هوش مصنوعی: دل من را با وعدههای تو به آتش کشیدی و رفتی، اما آن لبهای زیبا هنوز از این درد شرمنده نیستند.
هوش مصنوعی: زندگی لحظهای هم بیهوده نیست، همچون حبابی که به سرعت میترکد. هیچکس نباید از عمر کوتاه خود احساس شرم کند.
هوش مصنوعی: وقتی به چهره زیبا و دلربای ساقی نگاه میکنم، چگونه میتوانم توبه کنم؟ چرا که خود شراب از زیبایی او شرمنده است.
هوش مصنوعی: نرگس با چشمان خوابآلودش از خجالت، به پشت پا نگاه نمیکند. این حس شرمندگی او ناشی از زیبایی و جذابیتی است که دارد.
هوش مصنوعی: در صبح زود، در باغ، شعری غمانگیز سروده شد که بلبل، که همیشه میخواند، به خاطر آن شرمنده و ساکت ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به وقت گل شدم از توبهٔ شراب خجل
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث
نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل
بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم
[...]
ایا ز تاب جمال تو آفتاب خجل
ز عطر سنبل زلف تو مشک ناب خجل
ز دانه های دهان تو در دهانه ی لعل
در اندرون صدف لؤلؤ خوشاب خجل
نقاب چهره برافکن که پرده دار چمن
[...]
نیم ز پرسش محشر به هیچ باب خجل
که خود حساب نمی گردد از حساب خجل
نکرد تربیت عشق در دلم تاثیر
چو تخم سوخته گردیدم از سحاب خجل
چنین که من خجل از سایلم ز بی برگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.