بس که مجنون الفتی با مردم دنیا نداشت
از جدائی مر دو دست از دامن صحرا نداشت
حسن لیلی جلوه گر در چشم مجنون بود و بس
ظن مردم این که لیلی چهرهٔ زیبا نداشت
دوش چون پنهان ز مردم میشدی مهمان دل
دیده گریان شد که او هم خانه تنها نداشت
ای معلم هر جفا کان تندخو کرد از تو بود
پیش ازین گر داشت خوی بد ولی اینها نداشت
شد به اظهار محبت قتل من لازم بر او
ورنه تیغ او سر خونریز من قطعا نداشت
بر دل ما صد خدنگ آمد ز دستش بیدریغ
آن چه میآید ز دست او دریغ از ما نداشت
محتشم دیروز در ره یار را تنها چو دید
خواست حرفی گوید از یاری ولی یارا نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس تنهایی و درد جدایی مجنون از لیلی است. مجنون به شدت عاشق لیلی است و از دوری او رنج میبرد. مردم فکر میکنند که لیلی زیبایی ندارد، ولی در حقیقت زیبایی او تنها در چشم مجنون جلوهگر است. شاعر بیان میکند که در دل شب، وقتی مجنون تنهاست و هیچکس را ندارد، اشک ریخته و احساس غم و تنهایی میکند. همچنین، اشارهای به جفای معلم و تأثیر آن بر رفتار مجنون شده است. در نهایت، شاعر به ناراحتی و یأس خود از نبود دوستان اشاره میکند و بیان میکند که او هیچ کس را ندارد تا درد و رنج خود را با او در میان بگذارد.
هوش مصنوعی: مجنون به قدری از مردم دنیا فاصله داشت و به آنها بیاعتنا بود که حتی از جداییاش با عشقش در طبیعت نیز ناتوان بود و دستانش را از دامن صحرا نمیتوانست جدا کند.
هوش مصنوعی: مجنون تنها به زیبایی حسن لیلی در چشم خود مینگریست و مردم گمان میکردند که لیلی چهرهٔ زیبایی ندارد.
هوش مصنوعی: دیشب وقتی که به طور نامحسوس از میان مردم غیب میشدی، دلم که میدیدت، سرازیر اشک شد؛ چون او نیز مثل تو، در دل خودش جایی برای تنها ماندن نداشت.
هوش مصنوعی: ای معلم، اگر کسی با بیرحمی با تو رفتار کرده، دلیلش از تو بوده است. حتی اگر او پیش از این هم دارای خوی زشت بوده، اما این رفتارها را نداشت.
هوش مصنوعی: عشق و محبت باعث شده است که او ناگزیر از کشتن من باشد، وگرنه تیغ او هرگز نمیتوانست خون من را بریزد.
هوش مصنوعی: دل ما پر از تیر و حسرت شده است، زیرا او بدون هیچ تردیدی هر آنچه به دستش میآید، به ما میدهد و هیچ چیزی را از ما دریغ نمیکند.
هوش مصنوعی: دیروز محتشم در راه، یار خود را تنها دید و خواست چیزی درباره یاری بگوید، اما یاری نداشت تا با او صحبت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همت او چشم بر دنیا و مافیها نداشت
نسبتی با مردم بیحالت دنیا نداشت
وهم هستی هیچکس را ازتپیدن وانداشت
مهر بال و پر همان جز بیضهٔ عنقا نداشت
عالمی زین بزم عبرت مفلس و مایوس رفت
کس نشد آگه که چیزی داشت با خود یا نداشت
بیکسی زحمتپرست منت احباب نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.