لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
جویای تبریزی

سرگرانی زلف جانان با خط شبرنگ داشت

از پریشانی همی با سایهٔ خود جنگ داشت

حسن مستور تو از جامی که پنهان می زدی

شمع شوخی زیر دامان پرند رنگ داشت

با وجود آنکه خاک رهگذار او شدیم

کینهٔ ما را به دل همچون شرر در سنگ داشت

شب که در فکر دهانش غنچه بودم تا سحر

وسعت آباد دلم را جوش معنی تنگ داشت

نامهٔ شوق مرا از دست قاصد می برد

دلبری کز بردن نامم زبانش ننگ داشت

من کجا و تاب استغنای او جویا کجا

سرگرانی های نازش کوه را بی سنگ داشت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
بیدل دهلوی

تا جنون نقد بهار عشرتم در چنگ داشت

طفل اشکی هم‌که می‌دیدم به دامن سنگ داشت

عمری از فیض لب خاموش غافل زیستم

نغمهٔ عیش ابد این ساز بی‌آهنگ داشت

با همه وحشت غبار دامن خاکیم و بس

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه