گنجور

 
اسیری لاهیجی

ای عشق تو آتش زده در خرمن جان‌ها

وز سوز غمت سوخته دل‌ها و روان‌ها

خون شد دل عشاق ز دست الم عشق

شرح غم عشق تو برونست ز بیان‌ها

از شوق جمال تو دل چرخ پرآتش

بی‌صبر و قرار از غم تو دور و زمان‌ها

محرم به حریم تو نه نام و نه نشانست

بی‌نام و نشان در حرمت نام و نشان‌ها

سرگشته و حیران به بیابان تحیر

در ذات و صفات تو یقین‌ها و گمان‌ها

از بحر هویت که دو عالم به کنارست

خلقان همگی بی‌خبر از قعر و میان‌ها

از پرتو حسنت شده تابان همه عالم

وز روی تو روشن همه کون و مکان‌ها

کی حسن رخت شرح دهد نطق کماهی

در وصف جمال تو چو لال است زبان‌ها

عارف نبود هرکه نبیند چو اسیری

آیینه روی تو عیان‌ها و نهان‌ها

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
ابن حسام خوسفی

ای نام تو در هر دهنی ورد زبان‌ها

اندر حجب از درک یقین تو گمان‌ها

هر ذرهٔ اشبا که بر او نقش وجودی‌ست

تسبیح تو گویند به انواع لسان‌ها

آیات تو بر دفتر ایام [و] لیالی

[...]

اهلی شیرازی

از بس که خورم بر جگر از طعنه سنان‌ها

خون شد جگر ریش من از زخم زبان‌ها

دانی که چه بس تیر نهان خورده‌ام از تو

پیش آی که تا باز دهم با تو نشان‌ها

من با تو چه گویم که زمانی که تو آیی

[...]

فصیحی هروی

ای شانه‌کش طره نعت تو زبانها

وی دانه‌کش خرمن مدح تو بیانها

صائب

کم نیست جگرداری پیران ز جوان‌ها

کار دم شمشیر کند پشت کمان‌ها

مفتاح نهانخانه اسرار، خموشی است

تا چند بگردی چو زبان گرد دهان‌ها؟

گویایی جان‌هاست به گفتار تو موقوف

[...]

غنی کشمیری

امروز منم شهرهٔ عالم ز نحیفی

عمریست که از ضعف فتادم به زبان ها

گو یار مخوان نامه ی ما را که خود از شوق

آید به سخن صفحه چو اوراق زبان ها

کج را به تکلف نتوان راست نمودن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه