گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

ای لعبت تحیر! نور چه آفتابی

تا غافلی جمالی چون بنگری نقابی

هنگامهٔ خموشت چندین کتاب دارد

یک حرف و صد بیانی یک شخص و صد خطابی

آزادی و تعلق فرصت شمار شوقت

بوی سبک عنانی رنگ‌ گران رکابی

آیینهٔ تعین حکم حباب دارد

از یک عرق محیطی وز یک نفس سرابی

دل معنی غریبی است چشمی ‌گشا و دریاب

یک نقطه واری اما صد دفتر انتخابی

حیرت خیال پیماست عبرت قیامت آراست

اینجا پر و تهی چیست پیمانهٔ حبابی

دانش اگر کمال است فهم خودت محال است

دل غرق انفعال است یونان زیر آبی

افتاده است حیرت در عالم خیالات

فرش بساط وهمی‌، نی مخملی و خوابی

خواهی به عجز و تسلیم خواهی به ناز و مستی

بر هر چه خواهی افزود صفر عدم حسابی

تدبیر علم و دانش تمهید نارساییست

سر کو تهی نخواهی این رشته بر نتابی

بیدل‌ که داد اینجا آگاهی از تو ما را

ما عالم جنونیم‌، تو مجلس شرابی

 
sunny dark_mode