عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم
گنجیم و خانه زاد پریشانی خودیم
ما را به خاک رهگذری کرد روشناس
در زیر بار منت پیشانی خودیم
طعن حسود بت پی آزار ما کم است
در دیر هم گواه مسلمانی خودیم
اقبال آفتاب قناعت بلندتر
چون ذره زیر سایه عریانی خودیم
دامن چه می زنی به میان در شکست ما
ای سیل ما خود آفت ویرانی خودیم
حیرت ز بیزبانی ما روشناس شد
رسوای عالم از غم پنهانی خودیم
دل را اسیر شکوه ای از راه برده بود
ممنون بازگشت پشیمانی خودیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر احساسات انسان است که در میان دانایی و نادانی در تضاد است. شاعر خود را به عنوان فردی میبیند که در عین گنجینهای از دانایی، هنوز در وضعیت نادانی و بحران قرار دارد. او به نوعی به مشکلات و چالشهای زندگی اشاره میکند و از عواقب حسد و آزار دیگران میگوید. شاعر به قناعت و محدودیتهای خود اشاره کرده و همچنین از احساسات درونی و پنهانیاش سخن میگوید که باعث رسوایی او در عالم میشود. در نهایت، او به بازگشت و پشیمانی از گذشتهاش اشاره میکند که دلی پر از شکوه داشته است.
هوش مصنوعی: من فردی صاحب عقل هستم، اما هنوز مانند یک کودک نادان میباشم. خود را در اوج توانمندیهایم میدانم، اما در عین حال به دلیل بینظمی و آشفتگیهای درونیام، در شرایطی گیج و پریشان قرار دارم.
هوش مصنوعی: ما را به احترام و بزرگواری کسی در مسیر زندگیامان قرار دادهاند که در زیر بار مسئولیتها و نعمتهایی که دارد، humble و متواضع است.
هوش مصنوعی: حسادت و کینهتوزی افراد حسود نسبت به ما تأثیر زیادی ندارد. حتی اگر در مکانهایی مانند معبد یا کلیسا هم باشیم، هنوز خود را به عنوان افرادی مومن و با ایمان معرفی میکنیم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به احساسات و وضعیت انسانی اشاره میکند. او میگوید که قناعت و رضایت به مانند خورشید در آسمان است و میتواند انسان را بالا ببرد. در عوض، انسانهایی که به آنچه دارند قناعت نمیکنند، در زیر سایه ضعف و کمبود خود به مانند ذرات ریز در زندگی گرفتار میشوند. به طور کلی، این بیت به اهمیت قناعت و رضایت در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: چرا دامن خود را به وسط میدان ویرانی ما میزنی؟ ای سیل، ما خود عامل ویرانی خود هستیم.
هوش مصنوعی: حیرت ما ناشی از ناگفتن احساساتمان، سبب شده که دنیا از غمهای درونیمان آگاه شود و ما به نوعی رسوا شویم.
هوش مصنوعی: دل به زیبایی و شکوهی دلباخته بود، اما حالا از آن پشیمان شده و میخواهد به حالت اولیهاش بازگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلوتپرست گوشهٔ حیرانی خودیم
یعنی نگاه دیدهٔ قربانی خودیم
ما را چو صبح باگل تعمیرکار نیست
مشتی غبار عالم ویرانی خودیم
لاف بقا و زندگی رفته نازکیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.