لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
اسیر شهرستانی

عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم

گنجیم و خانه زاد پریشانی خودیم

ما را به خاک رهگذری کرد روشناس

در زیر بار منت پیشانی خودیم

طعن حسود بت پی آزار ما کم است

در دیر هم گواه مسلمانی خودیم

اقبال آفتاب قناعت بلندتر

چون ذره زیر سایه عریانی خودیم

دامن چه می زنی به میان در شکست ما

ای سیل ما خود آفت ویرانی خودیم

حیرت ز بیزبانی ما روشناس شد

رسوای عالم از غم پنهانی خودیم

دل را اسیر شکوه ای از راه برده بود

ممنون بازگشت پشیمانی خودیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بیدل دهلوی

خلوت‌پرست گوشهٔ حیرانی خودیم

یعنی نگاه دیدهٔ قربانی خودیم

ما را چو صبح باگل تعمیرکار نیست

مشتی غبار عالم ویرانی خودیم

لاف بقا و زندگی رفته نازکیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه