گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

جغد ویرانهٔ خیال خودیم

پر فشان لیک زیر بال خودیم

شمع بخت سیه چه افروزد

آتش مردهٔ زگال خودیم

رنگ کو تا عدم بگرداند

عالمی رفت و ما به حال خودیم

غم اوج‌، حضیض جاه‌ کراست

عشرت فقر بی‌زوال خودیم

کو قیامت چه محشر ای غافل

فرصت اندیش ماه و سال خودیم

دور ما را نه سبحه‌ای‌ست نه جام

گردش رنگ انفعال خودیم

باده در جام و نشئه مخموری

هجر پروردهٔ وصال خودیم

بحر در جیب و خاک لیسیدن

چقدر تشنهٔ زلال خودیم

غیر ما کیست حرف ما شنود

گفت‌وگوی زبان لال خودیم

دوری از خود قیامتست اینجا

بی‌تو زحمت‌کش خیال خودیم

شمع آسودگی چه امکانست

تا سری هست پایمال خودیم

از که خواهیم داد ناکامی

بیدل بیکسی مآل خودیم

 
sunny dark_mode