من آن گنجم که در باطن هزاران گنج زر دارم
من آن بحرم که در دامن به دریاها گهر دارم
من آن معشوق پنهانم که سرگردان عشق خود
چو چشم دلبران عاشق بسی صاحب نظر دارم
من آن چرخ پرانوارم در اقلیم الوهیت
که در هر خانه برجی هزاران ماه و خور دارم
من آن عنقای لاهوتم در این تنگآشیان تن
که ملک اسفل و اعلی همه در زیر پر دارم
ز عطاران به رطل و من چرا شکر خرم؟ چون من
ز وصل آن لب شیرین به خرمنها شکر دارم
سکون و جنبش اشیا، منم در اسفل و اعلی
چو افلاک و زمین زان رو مقیمم همسفر دارم
اناالحق از من عاشق اگر ظاهر شود روزی
مرا عارف بسوزاند کشد منصور بر دارم
مکن پیش من ای صوفی! عصا و خرقه را عرضه
که از تسبیحت آگاهم ز زنارت خبر دارم
به دام حلقه ذکرم چه میخوانی چه میپرسی؟
مرا در حلقه زلفش که بازار دگر دارم
صواباندیش میگوید که ترک عشق خوبان کن
من این کار خطا هرگز کنم؟ عقل این قدر دارم
خیال روی شمسالدین مرا ناموس جان آمد
نه در اندیشه شمسم نه پروای قمر دارم
الا ای عابدی کز من جز آن رو قبله میپرسی
عبادت کردهام بت را، جز آن رو قبله گر دارم
ز زلفش در سر آن دارم که سر در پایش اندازم
ببین ای جان که با زلفش من عاشق چه سر دارم
چو شیران در غم عشقش مدام ای آرزوی دل
غذای من جگر زان شد که من شیر جگر دارم
بیان آتش موسی بیا از جان من بشنو
که من در جان از آن آتش بسی شور و شرر دارم
ز راه عشقش ای صوفی تو را گر دسترس بودی
ببین این قدرت و رفعت که من زان رهگذر دارم
حدیث خط و خالش را، چه داند هر خطا خوانی
تو از من بشنو این قرآن، که تفسیرش ز بر دارم
نسیمی را ز فضل حق، چو کام دل میسر شد
ملک را سجده فرمایم که تعظیم بشر دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به بیان دریای وجود و غنای درونی خود میپردازد. او خود را به عنوان گنجی پنهان در باطن معرفی میکند که سرشار از جواهرات (معارف و عشق) است. وجود او وسیع و کامل است و در خلقت و عشق سرشار از نعمتها و کیفیتهای خاص میباشد. شاعر بر این باور است که عشق واقعی و عمیق او به معشوقش، از هر گونه عمل عبادت و زهد بالاتر است. او به شدت عاشق است و این عشق قدرتمند او را به مرتبهای بالا و روحانی میبرد. در نهایت، او به دیگران میگوید که هر چه درباره عشق و معرفت بگویند، تنها اوست که میتواند عمق این احساسات را درک کند و تفسیر کند.
هوش مصنوعی: من گنجینهای هستم که در درونم هزاران گنج و ثروت نهفته دارم. من دریاچهای هستم که در آغوش خود، جواهرات و گوهرهای گرانبها را در دل دریا دارم.
هوش مصنوعی: من معشوقی هستم که به طور پنهانی در دل عاشقان جا دارم و مانند چشم دلبران بسیار مورد توجه و نظر عاشقان قرار دارم.
هوش مصنوعی: من مانند چرخش پرنوری هستم در دنیای الهی که در هر مکان هزاران ماه و خورشید را در درونم دارم.
هوش مصنوعی: من همچون پرندهای بزرگ و آزاد هستم که در این خانهی کوچک و محدود زندگی میکنم، اما در دل من تمامی عالم و هستی وجود دارد و همهچیز را در زیر پرم حس میکنم.
هوش مصنوعی: چرا باید به دیگران توجه کنم که در پی خرید شیرینی هستند، در حالی که من خودم از عشق آن لب شیرین، خوشی و شیرینی زیادی دارم؟
هوش مصنوعی: من در تمام حالاتی که اشیا دارند، چه در سکون و چه در حرکت، حضور دارم. هم در پایینترین مکانها و هم در بالاترین نقاط، مانند آسمانها و زمین. به همین دلیل، همیشه همراهی دارم.
هوش مصنوعی: اگر روزی عشق حقیقی من آشکار شود، عارفان مرا میسوزانند و مانند منصور حلاج، به دار میآویزند.
هوش مصنوعی: ای صوفی، لطفاً دیگر پیش من از عصا و لباس مخصوصت حرف نزن! من از ذکر و عبادت تو خبر دارم و میدانم که چه چیزی در دل داری.
هوش مصنوعی: به دامِ یاد و ذکر من چه نیایش و چه سوالی داری؟ من در حلقهی موی او مشغولِ بازار و عشق دیگری هستم.
هوش مصنوعی: عقل و درک من به من میگوید که بهتر است از عشق معشوقان فاصله بگیرم، اما من هرگز چنین کاری را نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: خاطرهی صورت شمسالدین برای من به عنوان بزرگترین احترام و ارزش روحی آمده است. نه به فکر خودم هستم و نه نگران زیبایی ماهی هستم.
هوش مصنوعی: ای عابد! تو که جز به سمت قبله نمینگری، من برای معبودی غیر از خدا عبادت کردهام و اگر به غیر از قبله نگاه کنم نیز همان معبود را مییابم.
هوش مصنوعی: من به خاطر زلف او در دل آرزو دارم که سرم را به پایش بگذارم. ای جان، ببین که این عشق چه دیوانهوار مرا در چنگ خود گرفته است.
هوش مصنوعی: به مانند شیران، در غم عشقش بیوقفه هستم. ای آرزوی دل من، جگرم برای تو پخته شده است؛ چون من هم شجاع و مقاوم هستم.
هوش مصنوعی: آتش وحی و الهام موسی را به من بگو، چرا که من در درون خود از آن آتش شعلهور، شور و هیجان زیادی دارم.
هوش مصنوعی: ای صوفی، اگر به راه عشق او دسترسی داشتی، قدرت و مقام بلند من را که از آن مسیر به دست آوردهام، میدیدی.
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند درک کند که درباره زیبایی خط و نقش او چه بگوید. تو، که اشتباه میکنی، از من بهخوبی بشنو. من تفسیر این موضوع را به خوبی میدانم، مانند قرآنی که از حفظ دارم.
هوش مصنوعی: وقتی به لطف حق، خواستهام برآورده شد، با کمال احترام و ارادت، برای ملک سجده میکنم چون به انسانیت ارج مینهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من از پیوستگان دل غریبی در سفر دارم
که بیاو آتش اندر جان و ناوک در جگر دارم
ز حال خود خبر دارم نکرد آن ماه و زین غصه
حرامست ار ز حال خود سر مویی خبر دارم
مرا تا او برفت از در نیامد در نظر چیزی
[...]
خیال لعل میگون تو دائم در نظر دارم
چو ساغر سینهای پرخون و چشمی پرگهر دارم
فروغ عارضت ماه است، با وی عشق میورزم
درخت قامتت سرو است، زو امیدِ بر دارم
نه بی مرغول مشکینت شبی را روز میخواهم
[...]
خبر از دل اگر پرسی منم کز دل خبر دارم
به چشم من ببین رویش که دائم در نظر دارم
منم صوفی ملک دل که باشد شکر او وردم
منم عطار شهر جان که در دکان شکر دارم
مروا ی عاشق صادق که من معشوق جانانم
[...]
من از گلهای خون دل از آن رخساره تر دارم
که از دست رقیب خار خاری در جگر دارم
مرا گویی که یارت کیست خواهم دیگری گویم
ولی دل ندهم گفتن که من یار دگر دارم
همی خواهم که ره یابم درون سینه مردم
[...]
ز خوی نازک آن سیمبر چندان حذر دارم
که یاد سر کند دستی که با او در کمر دارم
چو خواهد گشت آخر بیستون لوح مزار من
چه حاصل زین که چون فرهاد دستی در هنر دارم
ز دست کوته من هیچ خدمت برنمی آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.