حسن صوتی آتش افروز دل من می شود
این چراغ از شعلهٔ آواز روشن می شود
می توان در رفتن از خود بیشتر برداشت فیض
مرغ را زان دست در پرواز دامن می شود
با حریف تندخو دایم خموشی پیشه ام
آنچه از تمکین او کم گردد از من می شود
سختی و نرمی بهم در کار باشد زانکه تیغ
می برد چون اتفاق آب و آهن می شود
بسکه از بیداد او جویا دلم در هم شکست
طوطی این آیینه را گر بیند الکن می شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق انسانی است. شاعر از قدرت صدا و موسیقی سخن میگوید که دلش را آتش میزند و او را روشن میکند. او در تلاش است تا از خود گذر کند و از آنچه میداند، بهرهبرداری کند. در رابطهاش با دیگران، خصوصاً با فردی تندخو، سکوت را پیشه میکند تا از تنشها کاسته شود. همچنین شاعر به تضادهای زندگی اشاره میکند و میگوید که سختی و نرمی در تعامل با یکدیگر هستند. در نهایت، او از درد و بیدادی که متحمل شده، صحبت میکند که باعث میشود روحش پریشان شود.
هوش مصنوعی: صدای زیبا و دلنشین، قلب مرا به آتش میکشد. این چراغ با نور شور و شوق آواز روشن میشود.
هوش مصنوعی: میتوان از خود دور شد و بهره بیشتری از زندگی و آزادی گرفت، مانند پرندهای که با بالهایش در پرواز به آسمان میرود.
هوش مصنوعی: من همیشه در برابر حریف خشن و تندخو سکوت اختیار کردهام، چرا که هر چیزی که از انظباط و آرامش او کاسته شود، به من آسیب میزند.
هوش مصنوعی: سختی و نرمی در کنار هم قرار دارند، زیرا مانند تیغ که میبرد، میتوانند به همراهی آب و آهن به یکدیگر تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلمی که او بر من کرده، دلم حسابی شکسته است. اگر طوطی این آینه را ببیند، مسلماً زبانش از حیرت بند میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روح چون تنپرور افتد عاقبت تن میشود
آب در آهن چو لنگر کرد آهن میشود
عشق چون خورشید بر ذرات باشد مهربان
عید پروانه است هر شمعی که روشن میشود
میوهٔ شیرین اگر پیدا شود در سرو و بید
[...]
هرکه دلتنگ است کی در عشق چون من میشود
کز دلم تا بگذرد پیکان چو سوزن میشود
بسته راه روشنی بر کلبهٔ تاریک ما
گر سراسر چون کبوترخانه، روزن میشود
در شکستم مصلحتها هست، ورنه در جهان
[...]
ای که پرچین جبههات، از حرف مردن میشود
خانه از مرگ تو فردا، پر ز شیون میشود
ای که با نام کفن، خود را نسازی آشنا
این قبا آخر تو را پیراهن تن میشود
طالع فیروز خواهی، مهربانی کن بخلق
[...]
سینه ام چون لاله داغ از سیر گلشن می شود
گل اگر بر سر زنم گلمیخ آهن می شود
سنبل از نظاره من دود گلخن می شود
تیره بختم کانچنان از طالع من می شود
آتش شوق طلب آنجا که روشن میشود
گر همه مژگان به هم آریم دامن میشود
داغ را آیینهٔ تسلیم باید ساختن
ورنه ما را ناله هم رگهای گردن می شود
مدت موهوم عمرآخرنفس طی میکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.