گنجور

 
سیدای نسفی

فلک به قامت پیر خمیده می ماند

جهان بدیهه تاراج دیده می ماند

نهال گر به نظر نیزه است خون آلود

به باغ سرو به تیر خزیده می ماند

کدام صید گشادست سینه را چو هدف

که ابرویش به کمان کشیده می ماند

ز جوش لاله و گل باغ شد چنان گلگون

که برگ تاک به دست بریده می ماند

ز بس که اهل جهان خون یکدگر خوردند

سر سپهر بنار مکیده می ماند

به دست سبزخطان جام لاله گون در باغ

به چشم آهوی سنبل چریده می ماند

زمانه آب طراوت ز جوی گلشن برد

زمین باغ به جیب دریده می ماند

درون جامه رنگین خویش دنیا دار

به کرمهای بریشم تنیده می ماند

مکن نصیحت دنیا به مردم ای واعظ

که این سخن به حدیث شنیده می ماند

دلم زیاد قفس سیدا ملول شد

به مرغ خانه صیاد دیده می ماند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

فلک به آبله خار دیده می‌ماند

زمین به دامن در خون کشیده می‌ماند

طراوت از ثمر آسمانیان رفته است

ترنج ماه به نار کفیده می‌ماند

زمین ساکن و خورشید آتشین جولان

[...]

فیاض لاهیجی

بهشت عدن به حسن رسیده می‌ماند

بهار خلد به خطّ دمیده می‌ماند

بهوش‌تر ز حبابی، به مجلس تو چرا

حدیث شکوة ما ناشنیده می‌ماند!

حیا ز شرم تو خوی گشت و در بهار خطت

[...]

بیدل دهلوی

بهار عمر به صبح دمیده می‌ماند

نفس به وحشت صید رمیده می‌ماند

نسیم عیش اگر می‌وزد درین گلشن

به صیت شهپر مرغ پریده می‌ماند

به هرچه دیده گشودیم موج خون، ‌گل‌ کرد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه