گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

مادر باباشمل رفت از جهان

هفته‌ای باباشمل بربست لب

مرگ مادر خاطرش افسرده کرد

گشت خاموش آن تنور ملتهب

لیک با این‌ سوگواری‌های سخت

ماتم مادر نباشد بلعجب

با غم کشور، غم مادرکجاست‌؟‌!

چون که‌ مرگ آمد فرامش گشت‌ تب

کشوری ویران و دزدان گرم کار

از خراسان تا لب شط‌ّ العرب

داغ میهن داغ مادر را ز دل

بسترد ، کان‌ واجبست‌ این‌ مستحب

ایها البابا برفت ار مادرت

جهد کن و آمرزش مادر طلب

از پی تاریخ فوت مام تو

دوستان جستند بیتی منتخب

گوشه گیری از ادب برداشت سر

گفت‌: مرگ مادر ذوق و ادب

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۶ - مادر ذوق و ادب به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ادیب صابر

ای خجل با روی و زلفت روز و شب

مانده ام با روی و زلفت در عجب

رویت از روز است یا روز از رخت

شب ز زلف توست یا زلفت ز شب

کرده ای از روی روزی مختصر

[...]

عطار

ای عجب دردی است دل را بس عجب

مانده در اندیشهٔ آن روز و شب

اوفتاده در رهی بی پای و سر

همچو مرغی نیم بسمل زین سبب

چند باشم آخر اندر راه عشق

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۳۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه