مگر میکند بوستان زرگری
که دارد به دامان زر جعفری
به کان اندر، آن مایه زر توده نیست
که باشد درین دکهٔ زرگری
به باغ اینچنین گفت باد صبا
که چونی بدین مایه حیلت وری
به ده ماه از این پیش دیدمت من
تهی دست و خسته تن از لاغری
وز آن پس بهدو ماه دیدمت باز
به تن جامهٔ چینی و ششتری
به سه ماه از آن پس شدی بارور
شکم کرده فربه ز بار آوری
به دیدار نو بینم اکنون تو را
طرازیده بر تن قبای زری
همانا که توگنج زر یافتی
که کردی بدین گونه زرگستری
به کاه جوانی همی داشتی
به طنازی آئین لعبت گری
کنون گشتهای سختپیر وحریص
همی خواسته، نیزگردآوری
دگرباره دختر شوی ای عجب
عجوزه ندیدم بدین دختری
چمن زرفروش است و زاغ سیاه
شده زر او را بهجان مشتری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف دگرگونیهای فردی و اجتماعی میپردازد. گوینده به باغی تشبیه میکند که در آن زر و زری دیده میشود، و به باد صبا که نماد تغییر و مرور زمان است، میگوید چطور چنین حیلهگری به وجود آمد. او به فردی اشاره میکند که در گذشته تهیدست و خسته بوده و حالا پس از گذشت مدتی دچار تغییرات ظاهری شده و نزد دیگران ظاهر فریبندهای پیدا کرده است. در انتها، به تناقضاتی که در انسانها وجود دارد اشاره میکند؛ همچون پیری و حریص شدن برای جمعآوری ثروت، و تماشای دختری در سنین بالا که دائما به دنبال زیبایی و جوانی است. به طور کلی شعر به بررسی تغییرات ظاهری و باطنی انسانها و تظاهر در جامعه میپردازد.
هوش مصنوعی: آیا میتوان بوستان زری داشتن، با داشتن گنجشک زری در دامنش، مقایسه کرد؟
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره میشود که در یک معدن، آن ماده طلا وجود ندارد که در این مغازه طلا فروشی باشد. به عبارت دیگر، در جایی که انتظار وجود طلا وجود دارد، در عمل چیزی یافت نمیشود.
هوش مصنوعی: باد صبا به باغ گفت: تو چطور هستی که اینقدر فریبنده و زیبا جلوه میکنی؟
هوش مصنوعی: ده ماه پیش تو را دیدم و متوجه شدم که از شدت لاغری و بیپولی به شدت خسته و ناتوان هستی.
هوش مصنوعی: پس از دو ماه دوباره تو را دیدم که لباس چینی و ششتری به تن داشتی.
هوش مصنوعی: پس از سه ماه، شکمت پر از بار شده و به دلیل بارداری، فربه و چاق شدهای.
هوش مصنوعی: اکنون تو را میبینم که لباس زیبا و زری را بر تن داری.
هوش مصنوعی: واقعاً تو گنجی از طلا را یافتهای که به این شکل آن را رنج میدهی.
هوش مصنوعی: تو در جوانی با شادابی و ملاحت به ناز و بازیگری مشغول بودی.
هوش مصنوعی: اکنون تو بسیار پیر و طماع شدهای و همچنان به جمعآوری چیزها مشغولی.
هوش مصنوعی: دوباره زن بگیر، چه تعجبی! من چنین دختری را ندیدهام.
هوش مصنوعی: چمن با زرق و برقش جلب توجه میکند و زاغی که سیاه است، به قیمت آن توجه کرده و جانش را برای خریدش میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
فروزندهٔ شمسهٔ خاوری
برآرندهٔ طاق نیلوفری
ببرد از همه گوی پیغمبری
که با او کسی را نبد برتری
چنین خواندم امروز در دفتری
که زندهست جمشید را دختری
بود سالیان هفتصد هشتصد
که تا اوست محبوس در منظری
هنوز اندر آن خانهٔ گبرکان
[...]
نبرد یلان را تو اندر خوری
تو از سام و گرشسب افزون تری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.