چون عشق تو داعی عدم شد
نتوان به وجود متهم شد
جایی که وجود عین شرک است
آنجا نتوان مگر عدم شد
جانا می عشق تو دلی خورد
کو محو وجود جامجم شد
در پرتو نیستی عشقت
بیش از همه بود و کم ز کم شد
بر لوح فتاد ذرهای عشق
لوح از سر بیخودی قلم شد
عشق تو دلم در آتش افکند
تا گرد همه جهان علم شد
دل در سر زلف تو قدم زد
ایمانش نثار آن قدم شد
دل در ره تو نداشت جز درد
با درد دلم دریغ ضم شد
رازی که دلم نهفته میداشت
بر چهرهٔ من به خون رقم شد
تا تو بنواختی چو چنگم
رگ بر تن من چو زیر و بم شد
عطار به نقد نیم جان داشت
وان نیز به محنت تو هم شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق عمیق و تاثیر آن بر وجود و هستی انسان است. عشق میتواند انسان را از معانی مادی و دنیوی جدا کند و به عدم و نیستی برساند. شاعر بیان میکند که وجود، به تنهایی و بدون عشق، عین شرک است و عشق میتواند وجود را به درون دنیای بیخود از خودی ببرد. همچنین، عاشق در آتش عشق میسوزد و درد و رنج در کنار عشق، اجتنابناپذیر است. رازهای دل در اثر عشق فاش میشود و اثرات عشق بر تمام وجود انسان قابل مشاهده است. در نهایت، شاعر به مصائب و سختیهای عاشقانه اشاره میکند که حتی انسان را به نیمی از جانش نیز هزینه میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق تو باعث شد تا چیزی از وجود فاصله بگیرد، دیگر نمیتوان به وجودی که محصور در عشق توست ایراد گرفت.
هوش مصنوعی: در جایی که وجود شرک به طور کامل حاکم است، نمیتوان به جز عدم و نبود چیزی دست یافت.
هوش مصنوعی: عزیزم، دل من به عشق تو دچار شده و از آنچه که وجودش را به نمایش میگذارد غافل شده است.
هوش مصنوعی: در سایه نبودن عشق تو، احساس من بیشتر از همیشه بود و کمترین چیزی هم که داشتم، از دست رفت.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که ذرهای از عشق بر صفحهای نقش میبندد و این عشق به حدی عمیق و تاثیرگذار است که تمام آن صفحه را از حالت طبیعیاش خارج کرده و به نوعی تبدیل به اثر هنری میشود. این عشق به قدری قوی است که تمامی قلمها و ابزارها را تحت تاثیر قرار میدهد و باعث میشود که آنچه که ثبت شده، با حالت اصلیاش متفاوت شود.
هوش مصنوعی: عشق تو قلبم را به تپش انداخت و باعث شد که در سراسر جهان معرفت و آگاهی برافراشته شود.
هوش مصنوعی: دل در زیر طلایی موهای تو خیابان گردی کرد و به خاطر آن قدم، ایمانش را تقدیم کرد.
هوش مصنوعی: دل من در مسیر عشق تو جز درد و رنج چیزی نداشت و افسوس که این درد به دلم چسبیده است.
هوش مصنوعی: رازهایی که در دل داشتم، بر چهرهام جلوه پیدا کرد و به شکلی عمیق و دردناک نمایان شد.
هوش مصنوعی: وقتی تو با مهربانی به من نگاه کردی، رگهای بدنم مانند نواهای چنگ به هماهنگی درآمدند.
هوش مصنوعی: عطار زندگی نیمه جان و ناقصی داشت و این وضعیت او نیز به خاطر زحمات و دردهایی که تو متحمل شدی به وجود آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دردا که دلم اسیر غم شد
اندوه فزود و صبر کم شد
پشتم چو کمان ابروی تو
از بار غم فراق خم شد
مسکین دل مستمند زارم
[...]
دینار جمال وی درم شد
نقش درمش نفیر غم شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.