ای بی نشان محض نشان از که جویمت
گم گشت در تو هر دو جهان از که جویمت
تو گم نهای و گمشدهٔ تو منم ولیک
تا یافت یافت مینتوان از که جویمت
دل در فنای وحدت و جان در بقای صرف
من گمشده درین دو میان از که جویمت
پیدا بسی بجستمت اما نیافتم
اکنون مرا بگو که نهان از که جویمت
چون در رهت یقین و گمانی همی رود
ای برتر از یقین و گمان از که جویمت
در بحر بی نهایت عشقت چو قطرهای
گم شد نشان مه به نشان از که جویمت
تا بود که بویی از تو بیابد دلم چو جان
بیرون شد از زمان و مکان از که جویمت
در جست و جوی تو دلم از پرده اوفتاد
ای در درون پردهٔ جان از که جویمت
عطار اگرچه یافت به عین یقین تورا
ای بس عیان به عین عیان از که جویمت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در جستوجوی حق و حقیقت و عشق الهی سروده شده است. شاعر به نوعی به جستجوی معشوقی میپردازد که به نظر میرسد هر دو جهان در او گم شدهاند. او اذعان دارد که در این جستوجو، خود را گمشده مییابد و هر چه تلاش میکند، نمیتواند معشوق را بهطور کامل بیابد. شاعر در عین حال به وحدت و بقای روح اشاره میکند و از دردی سخن میگوید که ناشی از دوری از معشوق است. او بارها از خود میپرسد «از که جویمت» و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق و حقیقت فراتر از یقین و گمان است و او باید به جستوجوی خود ادامه دهد. در کل، شعر به زیبایی جستجوی عمیق انسانی برای یافتن معنا و عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای موجود بینشان، من از چه کسی تو را جستجو کنم؟ چون هر دو جهان در تو گم شده است، از چه کسی باید تو را پیدا کنم؟
هوش مصنوعی: تو گم نشدهای و من هم در جستجوی تو هستم، اما تا زمانی که تو را پیدا نکردهام، نمیتوانم از کسی بپرسم که تو را کجا میتوانم بیابم.
هوش مصنوعی: دل در آشتی و یکی شدن با حقیقت وجود دارد و جان در جاودانگی و وجود خالص. من در این دو حالت گم شدهام و نمیدانم از که باید طلب کمک کنم.
هوش مصنوعی: بسیاری را در جستجوی تو پیدا کردم اما نتوانستم. حالا به من بگو که از چه کسی میخواهی پیدا شوم.
هوش مصنوعی: هرگاه در مسیر تو، یقین و گمان وارد شوند، ای برتر از هر دو، از چه کسی باید تو را جستجو کنم؟
هوش مصنوعی: در دریای بیپایان عشق تو، من مانند یک قطره گم شدهام. حالا نشان ماه را میجویم تا از کسی بپرسم تو را کجا پیدا کنم.
هوش مصنوعی: دل من در پی توست و به دنبال بویی از تو میگردد؛ حالتی که جان از زمان و مکان آزاد شده و به همین خاطر، نمیدانم از کجا تو را جستجو کنم.
هوش مصنوعی: دل من در پی تو آنقدر به جستوجو افتاده که از پرده و حجاب خود رفته است. ای کسی که در عمق وجود من هستی، من باید تو را از چه کسی طلب کنم؟
هوش مصنوعی: عطار هرچند تو را به وضوح مشاهده کرده، با این حال تو را به طور عینی نمیداند و نمیداند از که باید تو را طلب کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.