باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
هجرانش باره باره بمن برنهاد بار
ز آن ذره ذره، ذره بدل آیدم چو کوه
ز آن باره باره، باره بچشم آیدم غبار
دیدنش نوبه نوبه، چو نو ماه گاه گاه
رفتنش گوشه گوشه، کران کرده زین دیار
زین نوبه نوبه، نوبه خوابم شده تباه
ز ان گوشه گوشه، گوشه جان و دلم فکار
دل گشته رخنه رخنه بزاری بتیغ هجر
ز آن مشک توده توده بر آن گرد لاله زار
ز آن رخنه رخنه، رخنه شده عقل و دین مرا
ز آن توده توده، توده بدل بر غم نگار
دندانش دانه دانه درّ است جانفزای
لبهاش پاره پاره عقیق است آبدار
ز آن دانه دانه، دانه در یتیم زرد
ز آن پاره پاره، پاره یاقوت سرخ خوار
حوری که تیره تیره بپوشد رخان روز
چونانکه طره طره شود طره بر عذار
ز آن تیره تیره، تیره شود نور آفتاب
ز آن طره طره، طره شود طره تتار
طرهش چو حلقه حلقه قطار از پی قطار
حلقهش چو چشمه چشمه نور هدی قطار
ز آن حلقه حلقه، حلقه زنجیر شرمگین
ز آن چشمه چشمه، چشمه خورشید درد خوار
زلفینش نافه نافه گشاید نثار مشک
رخسارش لاله لاله نماید فروغ نار
ز آن نافه نافه، نافه خوشبوی با دریغ
ز آن لاله لاله، لاله خودروی شرمسار
سیم است بیضه بیضه بر آن سیم سنگدل
ریحان دسته دسته بر آن طرف گل نگار
ز آن بیضه بیضه، بیضه کافور جفت خاک
ز آن دسته دسته، دسته سنبل ببوی خار
تیمار عقده عقده، اندر دلم زدهست
و ز خواجه تحفه تحفه نشاط دل و قرار
ز آن عقده عقده، عقده ابروی تو مدام
ز آن تحفه تحفه، تحفه چنین مدح نامدار
دی خواجه تازه تازه بر الفاظ شعر من
ز آن گونه گونه نیز بمن کرد بر نثار
ز آن تازه تازه، تازه بهر شهر ازو شکر
ز آن گونه گونه، گونه من چون گل بهار
همتش پایه پایه عزیز و شود بلند
گسترده سایه سایه، از هر سویی هزار
ز آن پایه پایه، پایه گه خدمت ملوک
ز آن سایه سایه، سایه گه سجده کبار
دینار کیسه کیسه دهد اهل فضل را
چونانکه سله سله برد طاقت ستار
ز آن کیسه کیسه، کیسه صراف عیب گیر
ز آن سله سله، سله بزاز مستعار
از عطر حبه حبه دهد هر کسی عطا
از جود ریزه ریزه کم و بیش پر عیار
...
او باز حقه حقه دهد عطر خلق را
چونانکه تخته تخته دهد عود را کبار
ز آن حقه حقه، حقه سیماب زار از اوست
ز آن تخته تخته، تخته ارزیز زبر و زار
از چرخ بهره بهره طرب باد خواجه را
وز خلق شهره شهره ثناهاش یادگار
ز آن بهره بهره، بهره رسیده بمانعم
زآن شهره شهره، شهره ایام شهریار
از چرخ برخه برخه سعادت بجانش باد
از عرش جمله جمله ز احسان کردگار
ز آن برخه برخه، برخه ابر جان او ز سعد
ز آن جمله جمله، جمله مر او را ز بخت یار
تا هست سوره سوره کتاب خدای ما
وز علم نکته نکته بهر سوره آشکار
ز آن سوره سوره، سوره مهترش باد حرز
ز آن نکته نکته، نکته بهترش غمگسار
تا هست خامه خامه بهر بادیه زریک
وز باد غیبه غیبه بر او نقش بی شمار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر در مورد هجران و عشق است. او از باران که به صورت قطرهای میبارد، استفاده میکند تا احساس خجالت و ناامیدی خود را از جدایی یار بیان کند. دل شاعر پر از اندوه و خیال دیدار یار است و هر بار که به یاد او میافتد، مانند دندانههای نازک و اشکبار به درد و غم میرسد.
شاعر به زیباییهای یار اشاره میکند و از ویژگیهای ظاهری او، همچون لبهای آبدار و زلفهای مشکین، میگوید که مجذوب کننده و دلربا هستند. همچنین، او به احساسات درونی خود اشاره کرده و میگوید که این جدایی بر عقل و دین او تأثیر گذاشته است.
در نهایت، شاعر از نعمت و فضل الهی سخن میگوید و آرزو میکند که همواره از برکات و رحمتهای خداوند بهرهمند باشد. این شعر ترکیبی از عشق، اندوه و طلب رحمت است و نشاندهنده عمق احساسات انسانی در مواجهه با جدایی و longing است.
هوش مصنوعی: من باران را قطرهقطره نازل میکنم و هر روز با چشمانم بهدقت به آسمان نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: از آن باران که هر قطرهاش میریزد، دل من از دوری یار و غم فراق، دچار سردرگمی و پریشانی شده است.
هوش مصنوعی: کمکی که به آرامی و به تدریج درخشش هجرانش را به من نشان میدهد، بارها و بارها در قلبم سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: از آن ذره ذره، من هم مانند کوه بزرگ شدهام و از آن باران باران، به چشمام غبار میآید.
هوش مصنوعی: هر بار که او را میبینم، مانند دیدن ماه نو است، و وقتی میرود، مثل اینکه گوشهای از این دنیا را ترک کرده است.
هوش مصنوعی: در این زمان، خوابم به هم ریخته و از گوشههای وجودم، دل و جانم پر از اندیشه و نگرانی است.
هوش مصنوعی: دل دچار شکاف و خستگی شده است، به خاطر درد جدایی. مانند تودهای از مشک، در کنار باغی پر از لالهها نشستهام.
هوش مصنوعی: از آن روزنهای که ظاهر شده، عقل و ایمان من تحت تأثیر قرار گرفته است و به خاطر آن انبوهی از غم و اندوه به جانم نشسته است.
هوش مصنوعی: دندانهای او همچون مرواریدهای جدا جدا زیبا و درخشان است و لبهایش که در واقع عقیقهای نرم و آبدار هستند، به زندگی و نشاط اضافه میکنند.
هوش مصنوعی: از آن دانههای زرد که در یتیمی واقع شدهاند، و از آن پارههای یاقوت سرخ که شکسته و خرد شدهاند، نهایتاً چیزهای قیمتی و باارزشی به دست میآید.
هوش مصنوعی: دختری که با حجابی تیره و با پوششی زیبا چهرهاش را میپوشاند، مانند روزی است که رنگ چهرهاش به زیبایی و طراوت میدرخشد.
هوش مصنوعی: از آن تاریکی، نور آفتاب کمرنگ میشود و از آن موهای پریشان، موهای تاتاری شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: موهای او همچون حلقههای متصل به هم هستند، مانند رشتههایی که پشت سر هم قرار گرفتهاند. نور چشمانش نیز همچون چشمهای از روشنی درخشنده و پیوسته میتابد.
هوش مصنوعی: از حلقههای زنجیر، احساس شرم بوجود میآید و از چشمهای که میجوشد، نور خورشید، درد را کاهش میدهد.
هوش مصنوعی: موهای او مانند گلبرگهای لطیف و معطر به سمت بیرون پخش میشود و عطر مشک از چهرهاش به گونهای به مشام میرسد که شبیه درخشش گلهای لاله به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: از آن عطر خوشی که از نافه به مشام میرسد، با حسرت یاد میکنم و از آن گل سرخ که با زیبایی خود شرمنده است.
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویرسازی زیبا و حساسی اشاره شده است. بیانگر این است که بر روی زمین سرد و سنگی، گلهای شاداب و خوشبویی مانند ریحان و گلهای دیگر به صورت دستهجمعی شکوفا هستند. این تضاد میان سردی و سختی زمین و زیبایی و لطافت گلها به وضوح حس میشود.
هوش مصنوعی: از آن تخممرغهای سفید، تخممرغی که بوی کافور میدهد، به خاک میافتد و از آن دستههای متعدد، دستهای از سنبل به بوی خارهاست.
هوش مصنوعی: در دل من احساسات و اندوههای مختلف وجود دارد و از طرف محبوب، هدیههایی از شادی و آرامش بهدست آمده است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی ابروی تو، همیشه دل مرا میسوزاند و از آن هدیههایی که تو به من دادهای، همواره ستایش میکنم.
هوش مصنوعی: دیروز یکی از خواجگان با کلمات شعر من به طرز خاصی برخورد کرد و آن را بر من نثار کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر تازگی و طراوت او، شیرینیهای شهر به واسطه اوست. من نیز مانند گلهای بهاری، در زیبایی و تنوع خود مشابه آن هستم.
هوش مصنوعی: عزم و ارادهات باید محکم و استوار باشد تا بتواند به بلندی و عظمت برسد و بر دیگران سایه بیفکند، بهطوری که از هر سو هزاران نفر به تو احترام بگذارند.
هوش مصنوعی: از آنجا که قدرت و مقام در دیوان سالاری است، سایهای که بر سر خدمتگزاران ملوک است، به مانند سایهای از بزرگان و شخصیتها، نشاندهنده احترام و فروتنی در برابر آنان است.
هوش مصنوعی: پول و ثروت در دستان افراد با دانش و فضل جریان دارد، مانند اینکه گرههای پیوسته به هم باعث استقامت و پایداری ستارهها میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت به نقد و عیبجویی در معاملات و تجارت اشاره شده است. به نوعی میتوان گفت که هر کسی در دنیای تجارت و خرید و فروش، به دنبال بهترین کیفیت و کمترین عیب است. واژهها به نوعی به لایههای مختلف کارکرد اقتصادی و اجتماعی اشاره میکنند و نشان میدهند که در هر حرفهای، شاهد تقلبها و مسائلی از این دست هستیم.
هوش مصنوعی: هر کس به اندازهی خود و به نوبهی خویش عطری خوش و بخششهایی از نوع مهربانی را به دیگران میدهد، همانطور که از یک خوشبوئی اندک، عطر به مشام میرسد. هر چه بخشش بیشتر باشد، ارزش و کیفیت آن نیز بالاتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: او به مانند کسی که عود را به تکهتکه تقسیم میکند، عطرهای دلپذیر را به شکلهای مختلف به مردم میدهد.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به دو گروه از چیزها دارد. یکی از آنها به حالتی ناپایدار و متغیر مربوط میشود، که به نظر میرسد تحت تاثیر عواملی سخت و ناپایداری است. گروه دیگر به چیزی اشاره دارد که به طور طبقهبندی شده و مشخص ویژگیهای خود را دارد، ولی باز هم با حالتی ضعیف و آسیبپذیر توصیف میشود. به طور کلی، شاعر در این بیت به تضاد بین ناپایداری و ثبات، و حالتی از ضعف در هر دو زمینه اشاره دارد.
هوش مصنوعی: از زندگی و روزگار، خوشیهای زیادی برای خواجه فراهم است و همچنین مردم شهر هم همیشه به یاد او هستند و دربارهاش تعریف و تمجید میکنند.
هوش مصنوعی: از آن چیزهایی که باید بهرهمند شوم، خوشبختانه بهرهام را بردهام. و از آن محبوبهایی که نام و آوازهشان در میان مردم مشهور است، من نیز به محبوبی با نام و آوازه دست یافتهام.
هوش مصنوعی: از چرخ روزگار، بخشی از خوشبختی نصیبش شود و از آسمان نیز به او احسان و نعمتهای خداوند برسد.
هوش مصنوعی: از آن قسمت که قسمت اوست، روح او مانند ابری است که از خوشبختی به او داده شده است، و از آن همه خوشبختی، او سهمی از بهترینها دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که قرآن خدا موجود است، هر سوره آن رازها و اسراری دارد که از علم و فهم ما بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: از آن آیهای که برتری دارد، همان آیه را به عنوان محافظ انتخاب کن و از آن نکتهای که حایز اهمیتتر است، آن نکته را غمزده و دلسوز انتخاب کن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که قلم در دست است، به خاطر بیابان، خطوط و نشانههای فراوان بر آن نقش میبندد و از نسیم و دوری، آثار بیشماری بر آن ایجاد میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
عید مبارک آمدو بر بست روزه بار
زان گونه بست بار که پیرار بست و پار
در طبع روزه دار گه آمد که هر زمان
میل شراب دار کند طبع روزه دار
بی شک بطبع عید خوش آیدش آنکه او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.