گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

نوروز عجم آمده و عید همایون

نوروز عرب ساز کن از پرده قانون

شاید بنوائی برسانی دل عشاق

گر راست زنی رنگ بآهنگ همایون

گلبانگ عراقی برد از راه حجازم

از مویه حصاری شده ام با دل محزون

رخساره ضریری کند افیون و حشیشت

ای ساقی گلچهره بده باد گلگون

هر چند زنم آتشم آن آب شررخیز

درده که بود جان و دل از آب تو ممنون

زآن آتش جواله سیاه بیاور

تا سوزیم و آریم از دایره بیرون

آن باده که سوزنده تر از آتش طور است

دلدار کند عرضه در او طلعت میمون

زآن می که سلامت بردت تا کوی سلمی

زآن می که کشد لیلی از حی سوی مجنون

آشفته کشد زآن می سرمست بگوید

مدح علی عالی آن مظهر بیچون