تا چند آیم بر درت با عجز و لابه نیمشب
بینم ترا با مدعی مست می و گرم طرب
تابم کجا با مهر تو من شبنم و خور چهر تو
تو آتشی و من نیم تو ماهتاب و من قصب
سندان دل و سیمین تنی در سیم داری آهنی
داری به خلد اهریمنی بس ساحری ای بوالعجب
بالات نخل بارور وز لب رطب آورده بر
وان غبغب چون سیم تر چون کوزه نخل رطب
باشد چو مویت مشک تر مشک ار کشد مه را به سر
تابد چو روی تو قمر گر مه کند عنبر سلب
در جمع خیل دلبران تو شاه و باقی چاکران
در دفتر جانپروران روی تو فرد منتخب
من خود نبینم پیش تو چون نوش نوشم نیش تو
قربان منم در کیش تو بر من چه میآری غضب
زلف تو هندو ای پسر هندو کشد گر خور ببر
خالت بود زنگی اگر زنگی ز مه دارد نسب
من خود گدا تو محتشم ای خاک کویت جام جم
در منزلت شاه عجم در مرتبت میر عرب
تو بوتراب ای پادشه خصمت بود خاک سیه
بس فرق باشد در شبه از مصطفی تا بولهب
آشفته خواهد چون غبار آرد به کوی گو گذار
برخیز و اسبابش بیار ای آفرینش را سبب
یا رب آمن روعتی یا صاحبی فی غربتی
یا مونسی فی وحشتی یا راحتی عند التعب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عاشقانهای عمیق و پر احساس صحبت میکند. شاعر با عجز و لابه به درگاه محبوب میآید و شاهد زیبایی و جاذبه او میشود. او احساس میکند که در مقایسه با محبوب، که شبیه به آتش و نور است، خود تنها شمعی کوچک میباشد. شاعر توصیفاتی از زیباییهای محبوب را به کار میبرد و خود را در موقعیتی ناتوان میبیند که دوست دارد نزدیک او باشد، اما نمیتواند. او همچنین به تمایز نسب و مقام بین خود و محبوب اشاره میکند و به عشق و وابستگی عمیقش به او اعتراف میکند. در نهایت، شاعر از خداوند میخواهد که در تنهایی و غم او را یاری کند و آسایش را در لحظات سخت به او عطا نماید.
هوش مصنوعی: چند بار باید به در خانهات بیایم و کمی لابه و ناله کنم؟ نیمهشب تو را میبینم که با یک رقیب در حال نوشیدن شراب و شادمانی هستی.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم در برابر عشق تو تاب بیاورم؟ من مانند شبنمی هستم که در برابر چهرهٔ تابناک تو قرار دارد. تو مانند آتش هستی و من فقط یک نیمه هستم. تو مانند ماه و من مانند نیای هستم که در سایهٔ تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: دل تو مانند سندان است و جسم تو چون نقره، تو آهنی داری که در میوه بهشتی وجود دارد. ای شگفتآور، تو چقدر جالب و خاص هستی!
هوش مصنوعی: در بالای نخل پربار، میوههای رسیدهای وجود دارد که به صورت آبدار و شیرین به نظر میرسند. مانند چیزی که با لطافتی شگفتانگیز، شبیه به سیم و کوزهای که پر از رطب است، درخشان و جذاب جلوه میکند.
هوش مصنوعی: اگر موی تو همچون مشک خوشبو باشد، حتی اگر ماه را به سر تابد، زیبایی چهرهات از آن بیشتر است. اگر ماه عطری چون عنبر داشته باشد، باز هم زیبایی تو را تحتالشعاع قرار نمیدهد.
هوش مصنوعی: در میان جمع زیباییها، تو همانند پادشاهی و دیگران خدمتگزارانی هستند. در صفحه قلب و روح کسانی که جان میپرورانند، چهرهات برتر و ویژه است.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم در حضورت طعم شیرینی را احساس کنم، چرا که نیش زهرآگین تو بر من اثر میگذارد. در برابر تو، من تمام وجودم را فدای دیانت و آیین تو میکنم، پس چرا بر من خشم میکنی؟
هوش مصنوعی: موهای تو مانند زلف هندی است و اگر خورشید چهرهات را ببیند، مانند زنگی میشود. اما اگر زنگی هم هستی، از ماه نسبت و پیوند داری.
هوش مصنوعی: من خود خادم و فقرای تو هستم، ای بزرگوار. خاک سرزمین تو برای من به اندازهی جام جمشید ارزشمند است، چرا که منزلت تو در بین پادشاهان عجمی مانند مقام میر عرب است.
هوش مصنوعی: تو مانند بوتراب هستی، ای پادشاه که دشمن توست. در این دنیا، خاک سیاه و ناشناختهای وجود دارد که تفاوت بسیار زیادی دارد بین مصطفی و ابولهب.
هوش مصنوعی: وقتی که غبار به کوی فراق میرسد، دل آدمی به هم میریزد. پس بلند شو و وسایل لازم را آماده کن، ای کسی که سبب آفرینش هستی.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به ترس و نگرانی من آرامش بده، ای یاور من در غربت و تنهاییام، ای مونس در دلم در مواقعی که وحشت دارم، ای راحتی من در زمان خستگی و زحمت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیرالوری بعد النبی نورالهدی فی المنصب
شمس الندی فیالمغرب بدرالدجی فی الموکب
احسنت یا بدرالدجی لبیک یا وجهالعرب
ای روی تو خاقان روز وی موی تو سلطان شب
شمسالضحی ایوان تو بدر الظم دیوان تو
فرمان همه فرمان تو ای مهتر عالی نسب
خه خه بنامیزد مهی هم صدر و بدر درگهی
[...]
لاح الصباح المختفی والدیک نادی بالطرب
قم فاسقنی ثم اسقنی یا بدر ماء کاللهب
می ده مرا می ده مرا کاندر غمت می به مرا
لب بر لب امشب نه مرا کامد ز غم جانم به لب
یا من له قلبی فدا و صلا علی رغم العدی
[...]
دل گم شد و معشوق دل من در سراغ او در طلب
گاهی به حی گه بادیه گه در عجم گه در عرب
دل داشت رنگ خون ولی معشوق دل را چون کنم
نه رنگ دارد نه نشان نه نام دارد نه نسب
سنبل نروید از سمن زنارکی بندد شمن
[...]
ماه مبارک چهر من می ده که شد ماه رجب
و اندر طرب شیر عجم از مولد میر عرب
همچون رخت با صد صفا هر ساله بین عشرت فزا
جشنی زحب شاه ما رخت افکن از ما رجب
جشنی چو طور اسرار گو بیضا بچوگانش چوگو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.