دل اگر جا به سرِ طُرّهٔ جانان گیرد
به پریشان وطنی سازد و سامان گیرد
دل شود رام در آن زلف دل آرام اگر
گوی آرام ز کجتابیِ چوگان گیرد
برقآسا روی و سینهخروشان چون رعد
ابر چشمم سرِ رَهْ بر تو چو باران گیرد
باید از جانبِ جمهوریِ دلها دلِ من
از سرِ زلفِ تو دادِ دلِ یاران گیرد
شعلهٔ آتشِ جمهوریِ ایران باید
اول از دامنِ تبریز به طهران گیرد
دود این شعله طرفدارِ قجر کور کند
شَرَرَش تا به سرِ تُربَتِ خاقان گیرد
دودمانی که از او مملکتی شد ویران
کوچه باقی است کزین کشور ویران گیرد
کشوری را که شَه از دیدن او بیزار است
پولش از کیسهٔ ملت به چه عنوان گیرد
تا کی این شاه پری پر و رو حوری لشکر
باجِ عیاشیِ خود از زنِ دهقان گیرد
تا از این سلطنت خانه برافکن نامی
هست ایران نتواند سر و سامان گیرد
شد مسلمانی ما آلتِ بازیچهٔ شیخ
کیست این آلت از این عالِمِ نادان گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به فراق از معشوق و مشکلات کشور اشاره میکند. او میگوید که دل اگر به معشوق نزدیک شود، آرامش و سامان مییابد. اما در عین حال، کشور در آشفتگی و بیثباتی به سر میبرد و دل وطنپرستان باید به دنبال آزادی و سامان از زلف معشوق باشد. از سوی دیگر، شاعر به فساد سلطنت و نارضایتی مردم اشاره میکند و از ظلم و بیداد شاه و وابستگی حکومت به استعمار مینالد. در نهایت، او به دنبال ایجاد تغییر و احیای وطن است و به واژهای چون "مسلمان" به عنوان ابزاری برای سرکوب و سوءاستفاده از مردم اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر دل در جای موی جانان قرار بگیرد، به دلنگران و آشفتهای که دارد، وضعیت و آرامش میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر دل در زلف معشوق آرام بگیرد، میتواند به آرامش و سکوتی عمیق برسد؛ چرا که مانند تابی که بر اثر حرکت چوگان ایجاد میشود، احساساتی که در دل وجود دارد، میتواند تحت کنترل درآید.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند نور سریع است و سینهات مثل صدای رعد و برق است. چشمانم به راه تو دوخته شده و چون باران بر تو میبارد.
هوش مصنوعی: من باید از عشق و احساسات قلبیام به تو، دلتنگیها و محبتهای دوستانم را به دست بیاورم.
هوش مصنوعی: آتش انقلاب جمهوری ایران باید از دامن تبریز آغاز شود و به تهرانیها برسد.
هوش مصنوعی: اگر این شعله به شدت برافروخته شود، باید مراقب باشیم که آتش آن از مسیر خود منحرف نشود و به قبر خاقانی آسیب نرساند.
هوش مصنوعی: دودمانی که از آن مملکتی به ویرانی رسید، هنوز کوچهای باقی مانده که نشاندهندهی وجود آن کشور ویران است.
هوش مصنوعی: کشوری که پادشاهش از آن متنفر است، نباید انتظار داشته باشد که منابع مالیاش از مردمش به نحوی مشروع و به نفع آنها استفاده شود.
هوش مصنوعی: تا کی باید شاه پری و حوری زیبایی که در لشکر خود دارد، باج عیاشیهایش را از زن دهقان بگیرد؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که این حکومت در ایران برقرار باشد، کشور نمیتواند به آرامش و نظم دست یابد.
هوش مصنوعی: ما به مسلمانی فقط وسیلهای برای بازیگوشی در دست شیخ شدهایم. این وسیله هم از دانشی بیمحتوا و نادان گرفته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه تمتع ز لبش دیده حیران گیرد؟
از نمکزار چه مقدار نمکدان گیرد؟
ندهد دست نوازش دل ما را تسکین
دامن بحر کجا پنجه مرجان گیرد؟
سنگ را سرمه کند گرمی نقش قدمش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.